چگونه دیگران را قضاوت اخلاقی میکنیم؟
قضاوت اخلاقی یکی از مسائلی است که هر روز از ما سر میزند. ما بر پایهی باورهای فکری، مذهبی و یا وجدان، در برابر مسائل اخلاقی واکنش نشان میدهیم. پیشتر به بررسی نظریهی مراحل رشد اخلاقی لارنس کلبرگ پرداختم اکنون به دنبالهی این نوشته میپردازم تا بتوانیم درک درستی از قضاوت اخلاقی انسان داشته باشیم. کلبرگ مجموعهای از داستانهای اخلاقی را با یک نمونهی ۵۷ نفری در میان گذاشت و با تحلیل اطلاعاتی که از این راه به دست آورد، نظریهی جامع رشد اخلاقی خود را بنیان گذاشت. نظریه کلبرگ که در آن کودک به عنوان فیلسوف اخلاق نامیده شده دارای مراحل و سطحهای گوناگونی است. این نظریه دارای ۳ سطح و ۶ مرحله است.
کلبرگ بر این باور بود که نظریهی اخلاقی او ماهیتی همگانی دارد یعنی تمام کودکان و نوجوانان جهان مراحل کم و بیش یکسانی را میگذرانند. با این حال برخی از روانشناسان در مورد ماهیت جهانی مراحل ۶ گانهی وی ابراز شک و تردید کردهاند. کارول گیلیگان در سالهای گذشته پژوهشهایی در زمینهی رشد اخلاق زنان انجام داده و به نتایج متفاوتی رسیده است. به اعتقاد او در نظریهی کلبرگ اخلاق بیشتر بر محور عدالتخواهی استوار است. در حالی که زنان در قضاوت اخلاقی به احساس مراقبت و پاسخدهی به نیازهای دیگران گرایش بیشتری دارند.
چگونه دیگران را قضاوت میکنیم؟
من به عنوان یک روانشناس بر این باورم که اخلاق یکی از مفاهیم فلسفی مهم است. اخلاق چیزی مطلق نیست بلکه نسبی است. پس اصول اخلاقی درجامعهها، فرهنگها و زمانهای گوناگون متفاوت هست چون معیارهای اخلاقی مطلق نیستند و ممکن است چیزی که در فرهنگی ارزش است در فرهنگی دیگر ضدارزش شناخته شود. از سوی دیگر بهتر است به این نظریه، نگاه مرحلهای نداشته باشیم. نگاه مرحلهای به معنای گذر از یک مرحله برای رسیدن به مرحلهای دیگر است. اما اگر پاسخهای اخلاقی به داستان کلبرگ را به دقت بخوانید خواهید دید که یک بزرگسال نیز میتواند اصول اخلاقی خود را بر اساس هر کدام از این مراحل بنا کند. اگر داستان زیر و پاسخهایی که به آن داده میشود را به دقت بخوانید خواهید دید که نگرش اخلاقی و قضاوت اخلاقی امری نسبی است. با نگاه منطقی به پاسخها میبینید که همهی پاسخها در عین حال که درست هستند میتوانند نادرست باشند! پس یادآوری میکنم قضاوت انسان نمیتواند امری مورد اعتماد و مطلق باشد. تلاش کنیم از قضاوت و پیشداوری خودداری کنیم. اکنون به بررسی یک نمونه از داستانهای کلبرگ و پاسخهای آن بر اساس نظریهاش میپردازیم.
در اروپا زنی به گونهای از سرطان پیشرفته دچار شده بود و با مرگ دست و پنجه نرم میکرد. پزشکان بر این باور بودند که تنها یک دارو میتواند جان او را نجات دهد. این دارو نوعی از رادیوم بود که به تازگی به دست یک داروساز در همان شهر کشف شده بود. ساختن دارو برای داروساز هزینهی بالایی داشت ولی او این دارو را به ده برابر هزینهی ساخت آن میفروخت. او ۴۰۰ دلار برای ساخت این دارو هزینه کرده بود و میخواست دارویش را ۴۰۰۰ دلار بفروشد. هانس، همسر این زن بیمار برای قرض کردن این پول تلاش بسیاری کرد ولی توانست ۲ هزار دلار به دست بیاورد. او پیش داروساز رفت و به وی گفت همسرش در حال مرگ است او درخواست کرد که دارو را با قیمت ارزانتری به او بفروشد یا به او فرصت دهد که ۲ هزار دلار دیگر را بعدا به وی بپردازد. داروساز در پاسخ به درخواست هانس گفت: «نه من این دارو را کشف کردهام و میخواهم با فروش آن پولدار شوم» از این رو هانس ناامید شد و به فکر میافتد شبانه درب داروخانه را بشکند و داروی رادیوم را برای نجات همسرش بدزدد.
دربارهی این داستان کلبرگ پرسشهایی را به گونهی زیر نوشت.
۱- آیا هانس باید دارو را بدزدد؟ چرا؟
۴- آیا دزدیدن دارو کار درستی است یا نه؟ چرا؟
۳- آیا وظیفهی هانس است که دارو را بدزدد؟ چرا؟
اکنون پاسخهایی که بر پایهی مراحل رشد اخلاقی لارنس کلبرگ به این پرسشها داده شده است را بررسی میکنیم.
مرحلهی ۱- جلوگیری از تنبیه
موافق دزدی: اگر هانس همسرش را از دست بدهد او به دردسر خواهد افتاد ممکن است دیگران او را به خاطر پرداخت نکردن پول و نجات پیدا نکردن همسرش سرزنش کنند و در نتیجه مورد تعقیب و پیگیرد قرار گیرد.
مخالف دزدی: هانس نباید دارو را بدزدد زیرا اگر دستگیر شود زندانی خواهد شد. در چنین شرایطی حتی اگر هانس دستگیر نشود، این فکر هر لحظه او را آزار میدهد که ممکن است به دست پلیس دستگیر شود.
مرحلهی ۲- دریافت پاداش
موافق دزدی: اگر هانس دستگیر شود میتواند دارو را پس بدهد و این کار به کاهش مجازاتش میانجامد. اگر هانس بتواند پس از آزاد شدن دوباره در کنار همسرش زندگی کند، مدت زندان برای او مسئلهای نخواهد بود.
مخالف دزدی: اگر هانس دارو را بدزدد دورهی زندانش طولانی نخواهد بود ولی احتمالا پیش از آنکه از زندان بیرون بیاید همسرش میمیرد و طبیعتا انجام چنین کاری برایش سودی ندارد.
مرحلهی ۳- تحسین و تایید از سوی دیگران
موافق دزدی: اگر هانس دارو را بدزدد هیچ کس گمان نمیکند که او کار بدی کرده است ولی اگر هانس دارو را ندزدد خانوادهاش او را همسری سنگدل خواهند نامید. اگر هانس همسر خود را از دست بدهد دیگر نمیتواند با فامیل خود روبهرو شود.
مخالف دزدی: این تنها داروساز نیست که گمان میکند هانس مجرم است. همه دربارهی او چنین فکری خواهند کرد. پس از این که هانس دارو را بدزدد میفهمد که چگونه آبرو و احترام خود و خانوادهاش را لکهدار کرده است او دیگر نمیتواند به چشم دیگران نگاه کند.
مرحلهی ۴- حفظ نظم اجتماعی، پیروی از قانون و انجام وظیفه
موافق دزدی: اگر هانس فرد آبرومندی باشد نمیگذارد که همسرش در این شرایط بمیرد. اگر هانس وظیفهی خود را به عنوان یک شوهر انجام ندهد همیشه دچار عذاب وجدان خواهد بود.
مخالف دزدی: ممکن است هانس به دلیل آشفتگی ذهنی متوجه نشود که کار خلافی از او سر زده است ولی هنگامی که به زندان بیافتد از این حقیقت آگاه خواهد شد. او همواره به دلیل نادرست بودن و قانونشکنی احساس گناه خواهد کرد.
مرحلهی ۵- اخلاق قراردادهای اجتماعی
موافق دزدی: این حق هانس است که اگر نتواند پول دارو را پرداخت کند از این دارو استفاده کند چرا که در قانون چنین موردی منظور نشده است.
مخالف دزدی: اگر چه نمیتوان هانس را کاملا برای این عمل مقصر دانست ولی شرایط استثنایی وی، قانونشکنی را توجیه نمیکند. مردم نباید در هنگام ناامیدی با قانون بازی کنند. در این مورد هدف هانس خوب بوده است ولی از نظر اخلاقی هدف وسیله را توجیه نمیکند.
مرحلهی ۶- پایبندی به اصول و وجدان فردی
موافق دزدی: اگر هانس دارو را ندزدد و کاری برای نجات جان همسرش انجام ندهد در آینده خود را سرزنش خواهد کرد که چرا بر اساس معیارهای اخلاقی و وجدان فردی عمل نکرده است.
مخالف دزدی: هانس نیز در موقعیتی است که باید تصمیم بگیرد. هانس پیش از اینکه به خاطر انگیزهی شخصی به این عمل دست بزند باید از خودش سوال کند که آیا دیگران به این دارو نیازی ندارند؟ آیا زندگی دیگران بیارزش است؟