نقد روانشناسی فیلم جزیره شاتر Shutter Island
فیلم جزیرهی شاتر Shutter Island فیلمی بسیار زیبا با درونمایهی روانشناسی است. فیلم شاتر آیلند از روی رمانی با همین نام به نویسندگی دنیس لهان ساخته شده است. کارگردان این فیلم مارتین اسکورسیزی یکی از کارگردانان سرشناس است و بازیگران برجستهای چون لئوناردو دیکاپریو، بن کینگزلی و مارک رافالو در آن نقشآفرینی کردهاند. این فیلم به خوبی اختلالات روانی گوناگونی مانند اختلال استرس پس از سانحه PTSD، اختلال دو قطبی، رفتارهای پارانویید، اعتیاد به الکل و … را نمایان میکند. Shutter Island فیلمی سرشار از رمز و راز است که تا ۲۰ دقیقهی پایانی آن، رازش پنهان میماند. پیشنهاد میکنم این فیلم را ببینید و سپس ین نوشته را بخوانید چون این توضیحات روند فیلم را آشکار میکند.
داستان فیلم جزیره شاتر Shutter Island
فیلم جزیره شاتر ۲ روایت دارد. روات نخست آن ۳۰ دقیقهی پایانی فیلم را دربرنمیگیرد و روایت دوم که شوکهکننده است و در ۳۰ دقیقهی پایانی فیلم آشکار میشود.
روایت نخست Shutter Island
تدی دنیلز (لئوناردو دیکاپریو) یک مارشال ایالات متحده آمریکا همراه همکار تازهاش چاک ایول (مارک رافالو) برای بررسی دربارهی فرار یک بیمار روانی خطرناک از بیمارستان روانی در جزیرهی شاتر با کشتی به این جزیره سفر میکنند. تدی درجنگ جهانی دوم جنگیده و رخدادهای تلخ روزهای جنگ را فراموش نکرده است او دیگر سربازان هنگام آزادسازی اردوگاه داخائو با اسیران کشتهشده و زندانیان فراوانی روبهرو میشوند آنها همهی نگهبانان و ماموران نازی را که در این اردوگاه اسیر میکنند به رگبار گلوله میکشند. او همیشه خود را سرزنش میکند که چرا نتوانسته اسیرانی را که در این اردوگاه جان باخته بودند را نجات دهد. تدی همسرش را در یک آتشسوزی عمدی که یک مجرم روانی به نام اندرو لدیس به پا کرده بود از دست داده و نکتهی جالب این است که اندرو لدیس در همین جزیره بستری شده است.
از هنگامی که تدی و چاک به جزیره میرسند با رفتارهای سرد و عجیب پلیسهای جزیره و کارکنان بیمارستان روبهرو میشوند. جزیرهی شاتر زندانی برای مجرمانی است که دچار بیماری روانی هستند و باید دور از دیگر مردم نگهداری شوند. این جزیره ۶۶ زندانی یا بیمار روانی را درون خود جای داده است. این بیمارستان روانی را دکتر جان کاولی (بن کینگزلی) سرپرستی میکند. تدی متوجه میشود که اندرو لدیس در جزیرهی شاتر نیست و تلاش میکند راز او را کشف کند. در هنگام جستوجو برای یافتن زنی به نام راشل سولاندو که فرار کرده است به یک تکه کاغذ برخورد میکنند که روی آن از شصت و هفتمین نفر نوشته شده. این شک تدی را برمیانگیزد که اندرو لدیس در جزیره است ولی تلاش میکنند او را پنهان کنند. راشل سولاندو زنی است که فرزندان خود را کشته است . برای همین در بیمارستان نگهداری میشود.
زنی که فرار کرده را مییابند و به اتاقش بازمیگردانند. چاک هم ناپدید میشود. تدی پی میبرد که گروهی که سرپرستی بیمارستان را بر عهده دارند در حقیقت روی انسانها آزمایشهای روانی انجام میدهند و داروهای روانی را رویشان آزمایش میکنند آنها به دنبال تسخیر روان انسانها هستند و چیزی نمیتواند مانعشان شود. تدی تصمیم میگیرد جزیره را ترک کند اما متوجه میشود دکتر و همکارانش در تلاشند او را دیوانه نشان دهند و در جزیره نگه دارند.
روایت دوم Shutter Island
روایت دوم جزیره شاتر در ۲۰ دقیقهی پایانی فیلم شکل میگیرد. هنگامی که تدی خود را به فانوس دریایی جزیره میرساند در آنجا دکتر جان کاولی را میبیند دکتر به او میگوید که تو دو سال است در این بیمارستان بستری هستی و برای اثبات گفتههایش اسنادی را به او نشان میدهد. او روشن میکند که تدی پیش از آنکه به جزیره منتقل شود همسرش را کشته است و به همین دلیل او را به جزیرهی شاتر آوردهاند. اندرو لدیس نیز وجود خارجی ندارد و نامی ساختگی است که ذهن روانگسیختهی تدی آن را پدید آورده است تا از تفکرات آزاردهندهی مرگ همسرش رها شود. کسی که تدی گمان میکرد همکارش است در حقیقت روانشناس او بود که با همکاریش میخواست روند درمانی او را به سرانجام برساند. دکتر کاولی به تدی میگوید تو بارها تا درمان شدن پیش رفتهای اما متاسفانه هر بار به همان نقطهی سرآغاز برمیگردی و در واقع بیمار شصت و هفتم بیمارستان خوده تد است. در فیلم میبینیم که حال تدی رو به بهبود است و حقایق را پذیرفته اما در پایان فیلم باز هم بیماری تدی عود میکند و روانشناسش را همکارش خطاب میکند و به او میگوید که از جزیره فرار خواهند کرد. در نتیجه دکتر جان کاولی میبیند که باز هم درمانها اثرگذار نبوده و نمیتواند او را از جزیره به بیرون بفرستد.
نقد روانشناسی فیلم جزیره شاتر Shutter Island
تدی دنیلز
تدی دنیلز که داستان فیلم دربارهی اوست شرایط سختی را در زندگیش پشت سر گذاشته. او در جنگ جهانی دوم برای کشورش جنگیده و تلاش کرده است رهایی بخش مردم باشد اما دیدن رخدادهای ناگوار باعث شده است که هرگز نتواند رخدادهای جنگ را فراموش کند. او دچار اختلال استرس پس از سانحه یا PTSD است. در گذشته اختلال با این نام شناخته نمیشد و به آن نوروز جنگ میگفتند. پیشتر دربارهی PTSD سخن گفتیم. او پس از پایان جنگ مارشال آمریکا میشود اما نمیتواند از PTSD رهایی یابد پس به نوشیدن الکل روی میآورد. دولاتریس چانال، همسر تدی که افسرده است سه فرزندشان را میکشد و تدی با دیدن این صحنه دچار جنون آنی میشود و همسرش را با گلوله به قتل میرساند.
او برای گریز از افکار آزاردهندهای که پس از مرگ همسرش برایش پیش میآید از مکانیزم دفاعی بهره میگیرد. تدی به کمک همین مکانیزم دفاعی اشخاص ساختگی را به وجود میآورد و در مرگ همسرش و مسیر فیلم معرفی میکند. نکتهی مهمی که دکتر جان کاولی به او یادآوری میکند این است که این نامهای ساختگی همه از ترکیب حرفهای یکسانی ساخته شدهاند. نام او در اصل ادوارد دنیلز است و نام اندرو لیدیز را برای انکار قتل همسرش ساخته. همچنین نام دولاریس چانال را با وارونه کردن تبدیل به راشل سولاندو کرده است! رگههای رفتار پارانوییدی و اختلال دوقطبی نیز در فیلم به شدت به چشم میخورد و این را میتوانیم از رفتار تدی دریابیم.
دکتر جان کاولی
رفتارها و دیالوگهای بن کینگزلی در این نقش، برای من یادآور فیلم دیگری به نام تیمارستان استون هرست بود که در آن فیلم هم بن کینگزلی نقشی تقریبا همانند همین نقش را بازی کرده است. دکتر جان کاولی شاید در آغاز فیلم مردی مرموز به شمار آید اما در مسیر فیلم میبینیم که او دانشمندی است که از تلاش برای بهبود بیمارانش فروگذاری نمیکند. او از روشهای سخت و آزاردهندهای که در قرون گذشته برای درمان اختلالات روانی در کلیساها و تیمارستانها بهرهگیری میشده گریزان است و تلاش میکند با احترام، درک و مهربانی به درمان بیمارانش بپردازد. حتی هنگامی که تدی خودروی مورد علاقهی دکتر را منفجر میکند دکتر کاولی ناراحت میشود اما اجازه نمیدهد این ناراحتی در روند درمان بیمارش اثر بگذارد.
دکتر ژرمی نیرینگ
شاید نقش ماکس فون سیدو بازیگر سوئدی در ایین فیلم چندان پر رنگ به چشم نیاید اما از دید من او اشارههای مهمی به شخصیت تدی دارد. او کسی است که تلاش میکند به تدی بفهماند با مکانیزمهای دفاعیش چه راهی را پیموده است. مهمترین نکتهای که دربارهی دکتر ژرمی باید بگویم این است که تلاش شده چهرهی او را شبیه چهرهی کارل گوستاو یونگ روانکاو برجستهی سوئیسی کنند.
تدی دیوانه است یا نه؟
با پایان یافتن فیلم باز هم برخی از مردم نمیپذیرند که تدی دچار اختلالات روانی است یا نه. برخی این برداشت را میکنند که شاید تدی درست میگوید و دکتر جان کاولی او را به جنون کشانده است اما چند ریزهکاری کوچک در فیلم را به یاد بیاوریم تا به این نتیجه برسیم که روایت دوم فیلم درست است.
چاک ایول همکار تدی را به یاد بیاوریم هنگامی که میخواهد اسلحهاش را تحویل پلیس نگهبان جزیره دهد بسیار ناشیانه و ناتوان این کار را به انجام میرساند در حالی که او باید یک مارشال ایالات متحده باشد و یک مارشال به خوبی میتواند با تفنگ کار کند. در هنگامی که تدی از کارکنان پیرامون فرار کردن راشل سولاندو بازجویی میکند متوجه میشود که دکتر شین کسی است که درمان آن زن را بر عهده داشته. در اینجا دوربین مکثی بر روی چاک ایول دارد و نگاه مرموز او را نمایان میکند. او همان دکتر شین است که به عنوان همکار تدی خودش را جا زده تا بتواند به درمانش کمک کند. نکتهی دیگر هنگام بازجویی یکی از بیماران روانی است زن از آنها درخواست آب میکند اما در لحظهی نوشیدن آب، لیوانی در دست او نیست. اینها نشانههایی برای به تصویر کشیدن ذهن بیمار تدی است.
باز هم به یاد فیلم تیمارستان استون هرست میافتیم و جملهای که در آن فیلم به کار برده میشد: « هیچ کدام از چیزهایی که میشنوید را باور نکنید و فقط نیمی از چیزی که میبینید را باور کنید!»
نکات جالب توجه در فیلم جزیره شاتر یا Shutter Island
در آغاز فیلم هنگامی که تدی و چاک به سمت بیمارستان میروند تابلویی را میبینند که روی آن چنین نوشته است: «ما را به یاد آورید زیرا ما هم زیستیم، عشق ورزیدیم و خندیدیم» این جمله بر روی سنگ قبر وین لیک نگاشته شده است و برگرفته از سنگ قبر است.
اردوگاه داخائو و رویدادهایی که در آن پدید آمده بود چیزی ساختگی نیست و حقیقت دارد. این اردوگاه در جنگ جهانی دوم محل شکنجه و کار اجباری اسیران بود و پس از آزادسازی، سربازان آمریکایی نازیهایی که نگهبان و گردانندهی این اردوگاه بودند را با رگبار گلوله کشتند.
امیدوارم از دیدن این فیلم لذت برده باشید و دیدن آن را به دیگران نیز پیشنهاد کنید.
ببین حرفت درسته اگه حرفی از اعدام کردن تو فیلم میومد تدی درمان نشد هنوزم به دو شخصیتیش ادامه داد ولی حالا نظریه مریض بودن یا نبودنش صد در صد مریض بود چون فقط پشت ادمای مریض مرقب میزارن تو یه سکانس تدی وقتی داشت باز جویی میکرد پشتش مرقب گذاشته بودن
این دلیل رو دیگه بندازید دور منسوخ شد
حالا من تازه این فیلم رو دیدم و نظر میدم. ! مهمترین دلیلی که من برای دیوانه نبودن تدی میتونم بگم اینه که اگه تدی واقعا دیوانه بود و آنطور که دکتر میگه ذهنش ریست میشد هیچ دلیلی برای اینکه دکتر روانشناس سیر اتفاقات رو برای برای چنین بیماری تعریف کنه و اصرار کنه و برای حرفش شاهد بیاره وجود نداره. بلکه اینها تلقین و مغزشویی کردن تدی است که به نحوی انسجام مغزش رو به هم ریختن که هر حرفی رو بپذیره.
اگر دقت کرده باشین دکتر بهش گفت اگر ایندفعه درمان نشی مغزتو میکشن بیرون تو صحنه اخرم هم نشون داد که با وسایل پزشکی داخل یه پارچه منتظر بودن که اگر تدی درمان نشد ببرنش مغزشو بکشن بیرون یا حالا هر کاری که دیگه ما نمیدونیم باهاش بکنن منظورم از اعدام این بود که خلاصه میخواستن تهش اگر درمان نشد به روش خودشون بکشنش که افسر نگهبانها هم خیلی اصرار داشت به این قضیه که درمان نمیشه تو صحنه اخرم خوشحال شد که حق با اونه ازچهرش تو صحنه اخر میشد فهمید …تدی هم اشاره کرد مرگ و به زندگی مثل یک هیولا ترجیح میده پس از این جملشم میشد فهمید که میخوان بکشنش …در نهایت هم همون چیزهایی که گفتم خودش انتخاب کرد که بمیره با اینکه این دفعه واقعا درمان شده بود..ولی از اونجایی که خیلی از ماها عاشق تئوری توطئه هستیم میخوایم در نظر بگیریم که خواستن تدیو دیوونه کنن و فلان ….درحالی که باید قبول کرد همیشه ام تئوری توطئه منظور اصلی نویسنده نیست گاهی باید بتونیم بین منظور اصلی و تئوری توطئه تفکیک قائل بشیم ……این فیلم باید دوبار دیده بشه حتما تا مسائل روشن تر دیده بشه….با اینکه ده سال از ساخت فیلم گذشته ولی همچنان خیلی هارو مجذوب خودش میکنه
حرف شما کاملا درسته چون زنه که تو غار بود برای تدی نشونه گذاشته بود اون آتیش توی غار وقتی تدی اومد تو یه چاقو داشت برای محافظت از خودش چون از تدی میترسید و کاملا میشناختش که یه روانی و اصرار به نگه داشتن چاقو کرد
نه زن ساختگی نبود چون دکتر کاولی خودش گفت که اون زن توهم تو بوده و واقعی نبوده
همه تئوري هايي كه ميگن تدي ديوانه بوده با صحنه حضور زن توي غار اشتباه از اب درمياد ميدونيم كه اون زن توهم نبوده به چند دليل اول تدي توي توهماتش فقط زنشو ميديد نه كس ديگه دوم توهماتش با اب و اتش مخلوط بود كه اونجا خبري ازشون نبود سوم توهمات تدي جوري بود كه مشخص ميشد واقعي نيست مثلازنش تو بغلش خاكستر ميشد چهارم همه توهامتش بعد از بيداري از بين ميرفتن ولي زن بعد از بيداري تدي هنوز توي غاره و خود تدي هم تعجب ميكنه از اين قضيه و پنجمين دليل كه شايد كارگردان اصلا بخاطر همين يه صحنه اينكارو كرده اينكه نور پرادزي تمام صحنه هاي توهم تدي بشدت روشنه و بانور صحنه هاي بيادري و عادي بع وضوح فرق داره كه توي غار اينطوري نيست
توو یک صحنه فیلم تدی وقتی بعد از سر دردرش در بیمارستان میخوابه و چهره اون زن دیوونه رو میبینه که بچه های خود تدی رو کشتن و دقیقا شبیه به همون و بعدش بچه ها رو به همون دریاچه میبره که زنش بچهاش رو غرق کرده بود و تصوری داره ازش و پس یعنی ماجرا واقعی بوده
البته تو این صحنه آتش هست بین تدی و ریچل و با تمام حرفات به جز جایی که غیر مستقیم گفتی تدی دیوانه نیست
انقدر با قاطعیت نگو
خود کارگردان گفته هر دوتاش رو میتونید نتیجه بگیرید
قانون چهار : هیچ کس حق هرگونه آسیب بدنی به افسران مارشال (سرباز های ترفی گرفته ی جنگ ) را ندارد
و به این ترتیب تصمیم به دیوونه کردنش میکنن با دارو و داستان هایی که میسازن (زیرا تدی از کارهای مخفی دولتیا خبر داره )
بیمار ۶۷ : تدی
اون همه ادم مصقره یه دیوونه نیستن که چند روز نقش بازی کنن که درمانش کنن مگه فقط اون یه بیمار رو دارن
دقیقا در هیچ یک از نظرات اشاره ای به قانون چهارم نشده و در کل فیلم هم همینطور
تد دیوانه نیست اما چاک از همان ابتدا بعنوان کنترل گر تد بعنوان همکار جدیدش همراه اوست حتی در صحنه صحبت با خانمی که شوهرش رو با تبر شته نوشتن کلمه فرار با دور کردن چاک نیز نشان از دیوانه نبودن تد می باشد .یه جا تد و چاک بخاطر طوفان به یه ساختمان متروکه میرن تو دیالگشون درمورد “نویس” صحبت میکنن و چاک میگه که حرفهای نویس قابل قبول نیست چون من حرف دیوونه ها رو نمیتونم باور کنم(اگر چاک در اصل دکتر تد بود زدن این حرف منطقی ست؟)اما تد میگه نکته جالبش همین جاست چون اونا حرف میزنن ولی هیچکسی به حرفشون گوش نمیده.ممکنه همونجا چاد به شروع نقشه دیوانه جلوه دادن تد فکر کرده باشه. ازمایشات غیر اخلاقی برروی بیماران در جزیره انجام گرفته اما تد فهمید و با داروها تد رو دیوانه کرده و در نهایت هم همون ازمایشها رو روی اون اجرا کردن.
سلام و احترام
یک مارشال با سابقه جنگ شخصیت مهمی میشه و زمانی که بیمار میشه براش همه کاری میکنن تا درمان بشه.
و هستند انسان هایی که زندگیشونو وقف کمک و خدمت به دیگران میکنند.
نقدهارو خوندم همشون محترمن اما هیچکس به حلقه توی دست دکاپریو در اول فیلم و فقدان اون حلقه در میان فیلم اشاره نکرده کلید فیلم میتونه همینجا و هم در دیالوگ های پایانی فیلم باشه که همکارش که میگن روانشناسه تد رو به نام مارشالی خودش صدامیزنه.نکته بعدی هم تاریخ 1953 هست که با تاریخ قتل همسر وزمان بستری که دوسال هست تناقض داره
این فیلم برای انواع مخاطب ساخته شده شما نمیتونین یه پایان براش دیکته کنین یه جورایی شمام وارد بازی این فیلم میشین با دیدنش یعنی هر کی بر اساس دیدگاه و خلق و خو و رفتار های روانشناختی خودش میتونه پایان فیلمو اونجور که میخواد تو ذهنش شکل بده،این فیلم هم پایانش بازه ولی ن از نوع پایان هایی بازی که قسمت بعدی دارن،پس همه نباید به یه دیدگاه ببینن فیلمو،من خودم چون راجب کنترل ذهن و نظم نوین جهانی خوندم،میگم که تدی دیونه نیست و چون حقیقت رو فهمیده بود خواستن دیونه جلوش بدن تا براشون تهدیدی نباشه ولی خیلیا جور دیگه فکردن نمیشه گفت کدوم درسته بستگی داره چه مطالعاتی طرف داشته باشه
با سلام و احترام
با قسمت اول موافقم
ولی
کشتن انسانی خیلی ساده و سریع شکل میگره ولی درمانش همیشه زمان بر هستش.
این درست نیست. چرا آقای دکتر به جای اون اسناد کاغذی، صدای ضبط شده از مکالمه ی تدی و جورج نیوس توی زندان c رو بهش نشون نداد؟
خیلی خیلی عالی بود.فکر کنم چن بار اینفیلمودیده باشید.خیلی به نکات ریز دقت کردین
سپاسگزارم راستش یک بار دیدم فرصت نکردم دوباره ببینم اما دوست دارم بازم ببینمش