کتاب و مجله

کتاب دروغگویی روی مبل اروین یالوم

کتاب دروغگویی روی مبل اروین یالوم

کتاب دروغگویی روی مبل اروین یالوم رمان هیجان‌انگیز با چاشنی روان‌شناسی است که با آغاز خواندن نمی‌توانید این کتاب را زمین بگذارید. در این کتاب اروین یالوم داستان چند روان‌شناس و درمانجویانشان را به زیبایی به تصویر می‌کشد و هر کدام را در جایی به دیگری ربط می‌دهد تا پیوندی نیرومند میان شخصیت‌ها برقرار گردد. این کتاب داستانی است که زیر پا نهادن اصول اخلاقی توسط روان‌شناس را به تصویر می‌کشد و به مخاطب نشان می‌دهد که چرا نباید روان‌شناس و مراجع رابطه عاطفی داشته باشند. در این نوشته شما را با کتاب دروغگویی روی مبل یالوم آشنا خواهم کرد سپس به نقد روان‌شناسی این کتاب خواهم پرداخت.

دربارهٔ کتاب دروغگویی روی مبل اروین یالوم

در سال ۱۹۹۶ میلادی اروین یالوم کتاب دروغگویی روی مبل (Lying on the Couch) را به چاپ رساند. این کتاب رمانی است که هم روان‌شناسان و هم دیگران می‌توانند از آن بهره‌مند شوند؛ اما به طور خاص درس‌هایی مهم برای روان‌شناسان در این کتاب نهفته است. داستان این کتاب دربارهٔ ۳ روان‌شناس به نام‌های (سیمور تراتر، ارنست لش و مارشال استریدر) است و در کنار این سه شخصیت اصلی درمانجویان آنان و زندگیشان نیز به تصویر کشیده می‌شود. اروین یالوم در این کتاب اصول اخلاقی که هر روان‌شناس باید از آن پیروی کند را در قالب رمان بیان می‌کند و به خوانندگان نشان می‌دهد که اگر نتوانند این اصول اخلاقی را رعایت نمایند به سرنوشتی همانند سیمور تراتر و مارشال استریدر دچار خواهند شد. در عین حال به یک موضوع بسیار مهم اشاره می‌کند و آن این است که همهٔ روانشناسان گمان می‌کنند که مراجعشان حقیقت را می‌گوید ولی بسیاری از درمانجویان دروغ می‌گویند.

سیمور تراتر و رابطه عاطفی و جنسی با درمانجو

کتاب با داستان سیمور تراتر رئیس ۷۱ ساله جامعهٔ روانپزشکی و رئیس سابق انجمن روانپزشکی آمریکا آغاز می‌شود که به زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی و رابطه عاطفی و جنسی با بیماری ۳۲ ساله به نام بل فلینی متهم شده است. او به بیماری سرطان دچار است و به عنوان آخرین روان‌شناس شناخته می‌شود. یعنی هر گاه روان‌شناسان نتوانند کسی را درمان کنند ناچارند او را پیش سیمور تراتر بفرستند. او مردی سرسخت و ماهر است که هیچ روان‌شناسی شجاعت رویارویی با وی را ندارد. با این حال در کار درمان ساختارشکنی می‌کند و بر این باور است که برای هر درمانجویی باید درمان خاصی ابداع کرد. سیمور تراتر دربارهٔ روش درمان خود می‌گوید: «تکنیک من، رهایی از همهٔ تکنیک‌هاست؛ تکنیک من راستگوییست». در جریان درمان بل، با خواسته‌های عاطفی و تمایل وی به دوستی روبرو می‌شود. او پس از مدتی طولانی کشمکش با درمانجو برای رعایت اصول اخلاقی، همه چیز را زیر پا می‌گذارد و با درمانجویش رابطهٔ عاطفی برقرار می‌کند. این رابطه به قول بل بهترین درمانی است که تراتر می‌تواند برای وی به انجام برساند اما به قیمت اعتبار و آبروی سیمور تراتر تمام می‌شود.

Lying on the coach
Lying on the coach

ارنست لش روان‌شناس درستکار

ارنست لش روان‌شناسی است که سیمور تراتر را یک بار می‌بیند و همان یک بار زندگی وی را دگرگون می‌کند. تراتر باعث می‌شود که ارنست روان‌درمانگر شود. رئیس ارنست ۶ سال پیش او را مأمور کرد تا در کمیته اخلاق پزشکی بیمارستان استنفورد کار کند و اولین مأموریت وی پرونده دکتر تراتر بود. در آن زمان ارنست لش استادیار روانپزشکی بود. اما چرا ارنست؟ چون هیچ کسی شجاعت رویارویی با دکتر تراتر سرسخت را نداشت و او نمی‌دانست که دیگران به خاطر همین ترس از مصاحبه با سیمور تراتر و بررسی موضوع پروندهٔ وی خودداری می‌کنند. سیمور در برخورد با ارنست تمام حقایق را بیان می‌کند و در نهایت ارنست لش رأی خود را بر زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی توسط دکتر تراتر می‌دهد. این پرونده به پایان می‌رسد اما علاقهٔ قلبی ارنست به تراتر پایان نمی‌یابد. او بسیاری از گفته‌های مثبت تراتر را سرلوحهٔ کار خود می‌کند به ویژه این اصل را که باید با درمانجو صادق بود. خودافشاگری مهم‌ترین چیزی است که وی در برابر درمانجویانش به کار می‌برد. در این میان همسر یکی از درمانجویانش که گمان می‌کند او زندگیش را خراب کرده است تلاش می‌کند با اغواگری او را از راه به در کند تا بتواند اعتبار و آبرویش را خدشه‌دار کند.

مارشال استریدر ریاکار

مارشال استریدر روانکاوی ماهر و تحلیل‌گر ارنست لش است. او در کنار درمان بیمارانش با ارنست جلساتی را برگزار می‌کند تا بتواند راهنمای او برای درمان مراجعینش باشد. او همواره با تکبر و نگاهی از بالا به پایین نسبت به دیگران به ویژه ارنست و همسرش رفتار می‌کند. در ظاهر او نماد یک روانکاو آگاه، پایبند به اصول و توانمند است اما در عمل فردی متکبر، ریاکار و حریص نسبت به پول است. او در تلاش است تا به ریاست انجمن دست پیدا کند و در این راه حاضر است هر کسی را کار بزند. او سیت پینت روانشناسی هم‌تراز با سیمور تراتر را متهم به معامله با درمانجویش می‌کند و این دقیقا همان کاری است که خودش به انجام می‌رساند. مارشال استریدر در جریان جلسات خود با پیتر ماکاندو فریب وی را می‌خورد و ۹۰ هزار دلار در کاری سرمایه‌گذاری می‌کند که پروژه‌ای کلاهبرداری است. مارشال استریدر همان اصولی که انتظار دارد دیگران رعایت کنند را زیر پا می‌گذارد و خود را تافته‌ای جدا بافته می‌داند.

بخشی از کتاب دروغگویی روی مبل

 ارنست با چاپ‌استیک‌ها‌یش تیغ‌های ماهی کبابی ملسش را جدا می‌کرد که پل به او گفت: «خب، این تحلیلگر دو تا بیمار داره که اتفاقاً با هم دوستای صمیمی هستن… بهم گوش میدی؟» ارنست جلسهٔ کتابخوانی در ساکرامنتو داشت و پُل هم برای دیدنش با ماشین به آن‌جا رفته بود. آن‌ها دو سوی میزی در گوشهٔ بیسترویی چینی نشسته بودند. رستورانی با اردک‌ها و مرغ‌های کاراملی کبابی. ارنست لباس فرم جلسات کتاب‌خوانیش را به تن داشت. ژاکتی ابریشمی به رنگ آبی و زیر آن یقه اسکی نخی پوشیده بود. «معلومه که دارم گوش میدم. تو فکر می‌کنی من در آن واحد نمی‌تونم گوش بدم و غذا بخورم؟ دو دوست صمیمی در جلسات روانکاویشون یه تحلیلگر داشتن…»

پل ادامه داد: «یه روز پس از بازی تنیس یادداشت‌هایی رو که در مورد تحلیلگرشون نوشته بودن، با هم مقایسه کردن. اونا که از ژست عقل کلی تحلیلگرشون خشمگین شده بودن، برای خودشون یه سرگرمی دست و پا می‌کنن؛ اونا توافق می‌کنن تا یک رویای مشترک رو برای تحلیلگرشون تعریف کنن. روز بعد یکی از اونا ساعت ۸ صبح رویایی رو تعریف می‌کنه و اون یکی ساعت ۱۱ ظهر همون رویا رو تعریف می‌کنه. تحلیلگر مثل همیشه با آرامش میگه جالب نیست؟ امروز سومین باره که این رویا رو می‌شنوم!»

ارنست طوری قهقه زد که نزدیک بود لقمه در گلویش گیر کند. «داستان خوبیه. ولی در مورد چیه؟». پل گفت: «خب در مورد این واقعیته که این فقط درمانگرا نیستن که خودشون رو مخفی می‌کنن. خیلی از بیمارها وقتی داشتن روی مبل روانکاوی دروغ می‌گفتن، مچشون گرفته شده. در مورد اون بیماری که چند سال پیش می‌اومد پیشم چیزی بهت گفتم؟ همونی که در آن واحد پیش دو تا درمانگر می‌رفت، بدون این که هیچ کدوم از درمانگرا این قضیه رو بدونن؟» ارنست گفت: «انگیزه‌اش از این کار چی بوده؟»

«یه جور پیروزی از سر کینه‌توزی. اون نظر هر دو درمانگرو با هم مقایسه می‌کرد و توی دلش اونا رو مسخره می‌کرد؛ چون اون دو تا تفسیر که کاملاً با هم مخالف بودن، به یک اندازه نامعقول هم بودن». ارنست گفت: «پیروزی! یادته استاد وایتهورن پیر اسم چنین پیروزی‌ رو چی می‌ذاشت؟ برد بدتر از باخت»

کتاب اروین یالوم نشر قطره
کتاب دروغگویی روی مبل نشر قطره

نقد روان‌شناسی کتاب دروغگویی روی مبل

این کتاب بیش از آن‌که برای یک مخاطب عمومی باشد مناسب یک روان‌شناس است. می‌توانیم بگوییم یالوم بخشی از اصولی که در کتاب موهبت روان‌درمانگری برای روان‌شناسان و همکارانش نوشته را جدا کرده و در این کتاب به صورت داستانی بیان نموده است. این کتاب را می‌توانیم داستانی دلنشین در این باره بدانیم که اگر اصول اخلاقی را در کارمان رعایت نکنیم چه فاجعه‌ای پیش خواهد آمد. از سوی دیگر کاراکتر هر درمانجو بیانگر اختلال روان‌شناختی خاصی است که می‌تواند راهنمای مناسبی برای روان‌شناسان تازه‌کار باشد تا بتوانند در تشخیص و شناسایی عملکرد مناسبی از خود نشان دهند. بخش‌های پایانی کتاب به جلسات کرل (Carol) وکیل و مارشال استریدر اختصاص داده شده است. این بخش از کتاب یادآور کتابی وقتی نیچه گریست خواهد بود. اما چرا؟ چون در آن کتاب نیز یک فرد غیر درمانگر (نیچه) درمان یک درمانگر (ژوزف بروئر) را بر عهده می‌گیرد.

مشخصات کتاب

نام پارسی: دروغگویی روی مبل

نام انگلیسی: Lying on the Couch

نویسنده: اروین یالوم

ترجمه: بهاره نوبهار

ویراستار علمی: دکتر محمدرضا فیاضی بردبار

ناشر: قطره

شابک: ۶۰۰۱۱۹۹۳۴۹-۹۷۸

author-avatar

درباره سوشیانت زوارزاده

من سوشیانت زوارزاده، آقای روان‌شناس، روانکاو و وب سایکولوژیست هستم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *