پس از طلاق کودکان را بازیچه و اهرم فشار بر طرف مقابل نکنید
طلاق و اثرات آن روی کودکان یکی از چالشهای پیش روی خانوادههایی است که دچار مشکلات خانوادگی هستند. شوربختانه آمار طلاق رو به افزایش است و کار به جایی رسیده که آمار طلاق در ایران از آمار ازدواج بیشتر شده است. بخش قابل توجهی از خانوادههای در حال طلاق، خانوادههای دارای فرزند هستند. نمیتوانیم انکار کنیم که طلاق تنها راهکار برای خانوادهای است که در زندگی به بن بست رسیده و راه چارهای ندارد. اما باید تلاش کنیم که اثرات طلاق را بر روی سلامت روان افراد، کاهش دهیم. کودکان قربانیان اصلی طلاق هستند و در کشمکشی میان پدر و مادر دچار آسیبهای عاطفی و روانی میشوند. بیشتر پدر و مادران هنگام جدایی و یا پس از آن از کودکان استفاده ابزاری میکنند تا به طرف مقابل فشار بیاورند یا او را آزار دهند.
پس از طلاق، کودکان را بازیچه و اهرم فشار بر طرف مقابل نکنید تا کودک آسیب عاطفی کمتری ببیند.
کودکان و سرپرستی آنها پس از طلاق یکی از مسائل مهمی است که خانوادهها با آن دست به گریبانند. هر کدام از والدین حق خود میداند که سرپرستی فرزندانش را داشته باشد پس بخشی از کشمکشهای هنگام طلاق و پس از آن دربارهی سرپرستی کودکان است. گاهی هم والدین تلاش میکنند از فرزندشان به عنوان اهرم فشار، بهرهکشی کنند. آنها تلاش میکنند کودک را به هر روشی سوی خود بکشانند و از طرف مقابل دور کنند و در این راه از هیچ روشی فروگذار نمیکنند. چنین والدینی تلاش میکنند باورهای فرزندشان را نسبت به پدر یا مادر تخریب کنند تا از او ناراحت، خشمگین و بیزار شود. این کارها کودک را از طرف مقابل دور میکند و عذاب پدر یا مادری که از او دور شده است را به همراه دارد. چنین کسانی قربانی این بازی را فراموش میکنند. کودک بزرگترین قربانی چنین رفتاری است. کودک از آغاز زندگی، خانواده و والدینش را حریمی امن میدانسته که میتوانسته به آن اعتماد کند. دلبستگی و وابستگی کودک به پدر و مادر در گذر سالها عمیقتر شده است و با رخداد ناگواری به نام طلاق همه چیز فرو میپاشد.
بهره کشی از کودک و تبدیل او به اهرم فشار برای طرف مقابل، بیشترین ضربه را به کودک میزند. تغییر باورهای مثبت کودک و جایگزینی آن با باورهای منفی زمینه را برای پدید آمدن بیاعتمادی فراهم میکند. با گذر زمان چنین کودکانی دچار افسردگی، اضطراب، اختلال اضطراب جدایی، اختلال سلوک و اختلالهای روانشناختی دیگر میشوند. با افزایش سن، رفتار کودک با سرپرستش (چه پدر باشد و چه مادر) دگرگون میشود. کودک به کشمکش و رفتارهای ناهنجاری روی میآورد که نتیجهی رفتارهای نادرست سرپرستش است. این رفتارها میتواند کودک را به دوری از سرپرست کنونی و گرایش به پدر یا مادری که کنارش زندگی نمیکند جهت دهد. با پایان یافتن دورهی کودکی، پیامدهای روانی طلاق در کودک از میان نخواهد رفت. این پیامدها میتواند زمینهساز افسردگی و مشکلات در روابط میانفردی شود.
کودکان پس از طلاق، هم به پدر و هم مادر نیازمندند.
نمیتوانیم انکار کنیم که گاهی طلاق، تنها راهکار برخی از زندگیهاست. طلاق آسیبهای عاطفی و روانی برای زن و مرد به همراه دارد اما باید از انتقال این درد و رنج به کودک جلوگیری کنیم. کودکان در سنی نیستند که بتوانند ادراک منطقی یک بزرگسال را داشته باشند و هر رخدادی را به سادگی بپذیرند. بهترین راهکار برای کودکان این است که دو سرپرست داشته باشند. کودک به حضور مادر و پدر نیازمند است و هیچ کدام نمیتوانند جای دیگری را برای او پر کنند. باید از تخریب طرف مقابل پس از طلاق پرهیز کرد. بدگویی از همسر گذشته در برابر کودک زمینه را برای بحران عاطفی کودک فراهم میکند. بگذارید کودک خود دست به انتخاب بزند. کودک باید تصمیم بگیرد چه زمانی و تا چند روز یا ماه نزد پدر و یا مادرش باشد. پس تصمیمگیری را به کودک واگذار کنید و بگذارید هر زمان احساس نیاز به سرپرست دیگرش داشت همراه او باشد و دوباره پیش شما بازگردد. آرزوی ما این است که کانون مهر خانواده همیشه گرم و زندگی سرشار از عشق باشد. اگر به راهنمایی و مشاوره بیشتری نیازمندید با ما گفتوگو کنید.