سبک زندگی

درد دل کردن از دیدگاه روان‌شناسی

درد دل کردن از دیدگاه روان‌شناسی؛ درد و دل کردن با چه کسی خوب است؟

درد دل کردن یکی از کارهایی است که ما هنگامی که دچار مشکل هستیم انجام می‌دهیم. درد و دل به این معنی است که ما درباره‌ی مشکلات، دغدغه‌ها، آرزوها و چیزهایی که برایمان چالش‌برانگیز است با دیگران گفت‌و‌گو می‌کنیم. بیش‌تر مردم پس از درد دل کردن احساس می‌کنند که سبک شده‌اند و از شدت اندوهشان کاسته شده است. پس هنگامی که ما چیزی احساسات و مشکلاتمان را برای کسی بازگو می‌کنیم؛ بخشی از مشکلاتمان که همان فشارهای روانی است کاهش می‌یابد.

شاید برای شما هم پیش آمده باشد درباره‌ی چیزی با کسی درد دل کنید و راهکاری را برای مشکلتان به شما نشان دهد که هرگز به آن‌ها فکر نمی‌کردید. دلیل این مسئله این است که دیگران می‌توانند مسائل و مشکلاتمان را از زاویه‌ای دیگر ببینند که ما نسبت به آن آگاهی نداریم. پس به یاد داشته باشید با درد دل کردن می‌توانیم راهکار برخی از مشکلاتمان را بیابیم و برای حل آن‌ها از دیگران کمک بگیریم.

درد دل کردن از دیدگاه روان‌شناسی؛ درد و دل کردن با چه کسی خوب است؟

درد دل کردن می‌تواند به جای سودمند بودن، زیان‌بار باشد. با کسی درد و دل کنید که شما را داوری و قضاوت نکند. قضاوت و داوری شدن از سوی دیگر به مشکلات فرد می‌افزاید و به گوشه‌گیری و منزوی شدن می‌انجامد. با کسانی درد و دل کنید که نسبت به شما احساس همدلی دارند و از وضعیت شما آگاهی دارند. رازداری اصل دیگری است که باید در هنگام درد دل به آن توجه کنید. با کسانی درد دل کنید که رازدار هستند و درباره‌ی چیزهایی که به آن‌ها می‌گویید با دیگران سخن نمی‌گویند. همان‌گونه که پیش‌تر نیز گفتم شعار سازمان بهداشت جهانی برای سال ۲۰۱۷ درباره‌ی افسردگی است. شعار این است: با من سخن بگو (Let’s Talk). به یاد بسپارید بسیاری از مشکلات با گفت‌و‌گو کردن پیرامونشان حل می‌شوند. خودداری از گفت‌و‌گو کردن و سکوت زمینه‌ساز پیچیده‌تر شدن مشکلات خواهد شد. برخی از مردم بر این باورند که درد دل کردن مشکلات را برطرف نمی‌کند بلکه بر شدت آن می‌افزاید. این دیدگاه نادرست است و در برخی از روان‌شناسان هم چنین باور نادرستی دیده می‌شود. به کمک درد دل کردن فرد می‌تواند به ارزیابی وضعیت کنونی خودش بپردازد تا اگر توانایی حل مشکلش را نداشت از روان‌شناس کمک بگیرد.

روان‌شناس می‌تواند بهترین گزینه برای درد دل کردن باشد. چون یک روان‌شناس خوب، شنونده‌ای فعال است شما را قضاوت نمی‌کند رازدار است و تلاش می‌کند راهکارهای خوبی را برای مشکلاتتان نشانتان دهد. اگر به گفت‌وگو با روان‌شناس و مشاوره به صورت حضوری نیازمندید با ما تماس بگیرید؛ هم‌چنین ما آماده‌ی مشاوره‌ی غیرحضوری به شما عزیزان نیز هستیم.

author-avatar

About سوشیانت زوارزاده

من سوشیانت زوارزاده، آقای روان‌شناس، روانکاو و وب سایکولوژیست هستم.

25 thoughts on “درد دل کردن از دیدگاه روان‌شناسی

  1. تکه ای از خودکشی یک ابر گفت:

    عادم افسرده اگ حوصله ی روانشناسو داش بلند میشد پنجره رو باز میکرد تا حالش خوب شه!این ک ته اون تستای مزخرف افسردگیه انلاین میزنید شما افسردگی حاد دارید و سریعا ب پزشک مراجعه کنید ک واس عادم افسرده نشد حرف =)

  2. NH گفت:

    سلام من دختری 34 ساله هستم الان در لحظه خیلی خیلی غمیگینم انگار غم و غصه تمام دنیا افتاده رو دوشم در ضمن بگم که من یه عاشقم و این حالتمم بخدا عشقم هس که اینجوری شدم دو هفته هس مشکلی برای عشقم پیش اومد که نمیتونم عشقمو ببینم الان دو سه روز هم هس نتونسته باهام تماس بگیره دارم دیونه میشم اصلا تو این مدت نتونستم درست غذا بخورم بخوابم یه چشمم اشک یه چشمم خون من و عشقم هر روز دقیقه به دقیقه بهم پیام میدادیم تلفنی حرف میزدیم هر روز همدیگر رو میدیدیم ولی الان دو ماه که عشقم دستاش زیر سنگه من دارم دق میکنم تو رو خدا دعا کنید عشقم مشکلش حل بشه باورتون نمیشه که چقدر حالم بده داغون داغونم دلم میخواد بمیرم دیگه طاقت دوری ندارم

  3. FA گفت:

    با کلی شوق با پسری هزدواج کردم و در زندگی باهاش
    از خودگذشتگی های زیادی کردم خانواداش که پدر و نامادری و خواهر برادرانش بودند تا توانستند به من
    توهین و بی احترامی کرداند که البته تقلید از نامادری شان بود چون اگر با من خوب حرف میزداند نامادری شان
    از خانه پدرشون بیرونشون میکرد اونام به خاطر منافع خودشون و جلب نظر زن باباشون از هر توهین و بی ادبی
    نسبت به من دریغ نکردن
    الان ۸ سالی میشود که رابطه ما به طور کامل قطع شده
    فقط خواهر همسرم بعد از ۵ سال قهر دوباره با همسرم
    آشتی کرده آن هم چون ضامن بانک میخاست
    نا گفته نماند که اخلاق همسرم با به دنیا آمدن فرزندمان
    خیلی تغییر کرد امروز سر سفره داشت راجب به عقیقه گوسفند حرف میزد دستش رو زد به سر من گفت گوسفند
    باید سالم باشه از نوک سر بعد دستش رو زد به پاهام و گفت تا نوک پا
    منم که رفتارها و بی ادبی های قبلا هم روی دلم سنگینی
    میکرد از شدت ناراحتی دیگه تحملم تمام شد و گفتم
    خواهر خودت گوسفنده اونم گفت باشه خواهر خودت
    گوسفنده با کمال خونسردی بعد به من گفت آشغال ببند دهن گشادت رو منم خیلی قلبم شکسته و شکسته ترهم شد منی که عاشقانه و از اعماق وجود به این آقا عشق داشتم چی باعث شده اینجوری با من رفتار کنه و حرف بزنه
    الان اصلا به من اهمیت نمیده بارها و بارها رفتارهایی به دور از ادب و تعهد زناشویی از دیدم ولی به خاطر اینکه
    زن باباش و خانواداش نفهمن حرفی نزدم و همیشه
    خودم رو شاد نشون دادم خیلی خسته شدم
    کاش میتونستم برم دنبال زندگی خودم و برای خودم شغلی داشته باشم و شاد باشم .

  4. یه نفر از ۸ میلیارد نفر گفت:

    سلام نامزد قبلی ام مادرش منو جادو طلسم کرده هرجا میرم خاستگاری بهم زن نمیدن

    1. عهدیه گفت:

      خب چون آقاتون ببخشیدا علاقه ایی به شما نداره وشما از سر علاقه داری باهاش زندگی میکنی
      خواهر من اصلا مجبور نیستی جداشو راحت زندگی کن

  5. Ttt گفت:

    اومدم اینجا دردو دل کنم چون کسی رو نداشتم و ندارم
    ۸ سال پیش اشتباه کردم بخاطر رفتارای خانوادم
    اوضاع خوبی نداشتیم از نظر مالی، در عین زیبایی و کم سن و سالی خاستگارای سن بالا می اومدن برام چون فقیر بودیم ، ارزوم بود ب جایی برسم ولی نشد، بخاطر ازدواج نکردن با یه ادم سن بالا،با یه پسر جوون و احمق دوس شدم، و ازون شهر فرار کردیم، اما برمون گردوندن و عقد کردیم، بعد ۴ سال که تو دوران عقد مشکل داشتیم ازدواج کردیم ۱ سال بیشتر نبودیم باهم ، انواع و اقسام تهمتارو زد، منم برای تموم شدن اوضاع طلاق گرفتم بی مهریه، الان ۳ سال میگذره و همون سن باالاها هم نمیان سراغم ، کسی نمیخواد با من و اون گذشتم ازدواج کنه ، از درس و دانشگاهم خیر ندیدم کاش حداقل میرفتم سرکار خیلی خستم دعا کنید برام هرکی دلش شکسته و به این سایت سر میزنه دعا کنه برام خواهش میکنم، منتظر خبری ام که براش چندیدن ماه تلاش کردم خیلی خستم

    1. شما نیاز به دعا نداری نیاز به تغییر شرایط دارین. با ما تماس بگیرید.

  6. صبا گفت:

    سلام وقت بخیر
    من دخترم و ۱۳ سالمه و تک فرزندم
    از بچگی شاهد دعواهای خیلی ناجور تو خونوادم بودم و این الآن با اینکه شرایط خونه و خونواده اوکیه ولی روم تاثیر گذاشته انقدر عصبی و استرسی و ترسو شدم که حد نداره
    با کسیم تا به حال درد دل نکردم
    نمیدونم چجوری باید تخلیه بشم دارم دیوونه میشم گریه هم نمیتونم بکنم
    موقعی که تو شرایط خاص قرار میگیرم حالم خیلی بد میشه حتی اگه خیلی هم اتفاق مهمی نباشه ولی من حداقل تب رو میکنم دیگه بقیش به کنار
    راستی یبار هم دچار حمله پانیک شدم
    نه پول دارم نه اجازه که بخوام برم پیش روانشناس
    خلاصه که دارم دیوونه میشم صبرم تموم شده دوست دارم همش داد بزنم
    سیستم بدنم خیلی بهم ریخته
    همه چی
    مثل سیستم گوارشم دیگه اینو کجای دلم بذارم
    خدایا خواهش میکنم ازت
    شرمنده اگه بد نوشتم و سرتونو به درد آوردم

    1. هر زمان که بخواین مشاورین بهزیستی به صورت تلفنی و رایگان آماده خدمت‌رسانی به شما هستن

    2. فاطم.. گفت:

      سلام
      من ۱۵ سالمه و دو تا خواستگار با هم دارم اما مشکل دارم
      می‌دونم فکر می کنید احمقانست اما یکی از خواستگارام مال شهریه که ازش متنفرم و یکی دیگه کسیه که ازش متنفرم
      نمی دونم چی کار کنم آخه هر دو تا فامیلام هستن و ممکنه خصومت بین ما ایجاد شه
      کمکم کنید چون مادرم می خواد یک هفته دیگه با شهری ها تماس بگیر و جواب و بگه
      ولی من نمی خوام ازدواج کنم نمی خوام برم شهر دیگه

  7. مهبد گفت:

    سلام من به دلیل شکست عشقی نسبت به خودم بی اعتبار شدم یعنی دلیل شکست عشقی رو ضعف خودم میدونم چیکار باید بکنم

    1. پیش روان‌شناس برین و ازش کمک بگیرید

  8. فرشته گفت:

    سلام من ۱۷ سالمه تو یه خانواده پر جمعیت که هممون دختریم بدنیا اومدم از همون بچگی از پدر و مادرم نه حمایت دیدم نه محبت همش تا یادم میاد سرمون داد میزدن دعوا میکردن کتک میزدن دو ساله که پدرم بهم اجازه نداد درسمو ادامه بدم خیلی معدلام بالا بود عاشق درسم بودم بهم گفت فقط شوهر کن الان نامزدم هر روز ارزو میکنم بمیرم حتی یه بار دست بع خودکشی زدم ولی جواب نداد دیگ خسته شدم از این زندگی نامزدمم عین شوهرا باهام رفتار میکنه باهام رفیق نیس من کسیو ندارم باهاش حرف بزنم راهنماییم کنه پدرم تو زندگی هممون دخالت میکنه طوری که میگه با همسراتون چیکار کنید چیکار نکنید اصلا حمایتمون نمیکنه واقعا داغونم دلم میخواد بمیرم مادرمم براش بود و نبودمون مهم نیس توروخدا شما بگین من چیکار کنم بخدا من هنوز خیلی جوونم ولی دلم پیره همش تحقیرم میکنن دلمو میشکنن دلم میخواس واسه خودم اینده خوبی درس کنم ولی منو زن یه روستایی کردن که حتی اجازه بیرون رفتن بهم نمیده

  9. Za گفت:

    سلام
    امشب دلم خیلی گرفته، الان هم دارم با گریه می‌نویسم
    دیگه بسه خسته شدم از این همه زجر
    خسته شدم از ازدواج اشتباه مامان و بابام
    خسته شدم از 18 سال دعوا
    شاید درک نکنید اما با این سن کم از درون داغون داغونم، هر چی میگم بعدش یه دعوا دارم تو خونه با به اصطلاح پدرم
    کسی که از پدر بودن فقط اسمش رو یدک میکشه
    گاهی وقتا به خود کشی فکر میکنم اما به خاطر تنها شدن مامانم پشیمون میشم
    خواهش میکنم التماس میکنم لطفا قبل از ازدواج طرف مقابل رو خوب بشناسید، قبل از بچه دار شدن از خوب بودن رابطه بین خودتون مطمئن بشین، اون بچه ای که با. دعوا بزرگ میشه شاید ظاهرا مشکلی نداشته باشه اما از داخل داغونه

    1. دختری که رهایش کردند گفت:

      دوست عزیز منم مثه توام ولی کاش مشکلم فقط دعوای والدینم بود ، من بچه ناخواسته ام و تا پونزده سالگی بابام تحقیرم میکرد و باهام مثه یه حیوون اضافی رفتار میکرد ، الانم بابام به مامانم خیانت میکنه ولی حدس بزن کی ؟! با دختر اقواممون . تو این هاگیر واگیری معلمم بهم ابراز علاقه کرد ولی من تو فاز این چیزا نیستم اصن و همون موقع رد کردم .خانواده مون وحشتناک تعصبین ، هر روز هر وقت یکی صدام میکنه فکر میکنم اینو فهمیدن و میخوان بهم انگ خراب بودن بزنن و کتکم بزنن . همش غمگینم و دلم میخواد یه چاقو فرو کنم تو سینم یا همیشه میخوام برم تو کما ولی نمیشه . پس میخوام تلاش کنم تو هم نا امید نشو اگه میتونی درستو بخون تا بتونی فرار کنی از این جو خفه و سیاه .

  10. bahar گفت:

    دلم میخاد برم یه جای دور که هیچ کس نباشه تنها باشم و فقط جیغ بزنم?حس میکنم دیگه قلبم نمیکشه این زندگیو/:

    1. نگار گفت:

      دقیقا من هم 🙁

    2. niayesh گفت:

      هی منم =(

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *