تعریف روانکاوی؛ روانکاوی چیست؟
هنگامی که مردم دنبال تعریف روانکاوی هستند یا میپرسند روانکاوی چیست؛ بیشتر به دنبال این هستند که دربارهی شیوهی رواندرمانی در روانکاوی بدانند اما روانکاوی تنها یک رویکرد برای رواندرمانی نیست. با گذشت نزدیک به ۱۰۰ سال از آغاز روانکاوی هنوز هم مردم آگاهی درستی از دانش روانکاوی ندارند. برخی از مردم گمان میکنند روانکاوی دیگر منسوخ شده است. برخی دیگر روانکاوی را شاخهای جدا از روانشناسی میدانند. گروهی از مردم بر این باورند که کار روانکاوها هیپنوتیزم است. در این نوشته شما را با دانش روانکاوی آشنا خواهم کرد.
پیشینهی روانکاوی
زیگموند فروید، روانشناس و روانکاو برجستهی اتریشی، پدر روانکاوی است او در دهه ۱۸۹۰ آغازگر دانش روانکاوی در وین بود. همانگونه که در بیوگرافی و زندگینامهی زیگموند فروید گفته شد او در آغاز متخصص مغز و اعصاب بود. فروید در پی یافتن راهکاری کارآمد برای درمان بیمارانی که دچار نشانههای عصبی یا هیستریک بودند میگشت. با گذر زمان و بررسی بیماران، فروید دریافت که فرآیندهای روانی وجود دارند که آگاهانه نیستند. او در پژوهشهایش به عنوان یک نورولوژیست کشف کرد که برخی از بیماریها، دلایل جسمانی ندارند بلکه در اثر عوامل و فرآیندهای ذهنی انسان شکل میگیرند.
در سال ۱۸۸۵ فروید یک پژوهانه یا گرنت دریافت کرد تا برای تکمیل اطلاعاتش در این زمینه با ژان مارتین شارکو متخصص مغز و اعصاب سرشناس در پاریس کار کند. مارتین شارکو هیپنوتیزم را به عنوان یک ابزار پژوهش آزمایشگاهی معرفی کرد. فروید در آغاز از هیپنوتیزم به عنوان یک روش درمانی برای بیماران هیستری بهره گرفت.
پس از آن فروید به شیوهی کار ژوزف بروئر علاقهمند شد و همکاریش را با او آغاز کرد. آنها بیمار مشترکی با نام مستعار «آنا او» را که از بیماری هیستری رنج میبرد تحت درمان قرار دادند. شیوهی درمانی که فروید و بروئر برای آنا به کار گرفتند را میتوانیم نخستین شیوهی درمانی روانکاوی بنامیم. در سال ۱۸۹۵ زیگموند فروید و ژوزف بروئر نتیجهی همکاری و پژوهشهایشان را در کتابی به نام «پژوهشهایی دربارهی هیستری» به چاپ رساندند. این کتاب را میتوانیم سرآغاز کار روانکاوی بنامیم.
اندک اندک راه فروید و بروئر از هم جدا شد و فروید راه خود را در درمان اختلالات روانی دنبال کرد. همانگونه که گفته شد او در آغاز کارش از هیپنوتیزم برای درمان بیماران بهره میگرفت. پس از پژوهش و درمانهایی که روی آنا انجام داد «کاتارسیس روانی» را روشی موثر در درمان بیماران دانست و در درمانهایش از این تکنیک بهره گرفت. زیگموند فروید تحلیل رویا را نیز به عنوان یکی از ابزارهای مهم برای تحلیل و دستیابی به ناخودآگاه بیمارانش به کار برد. سرانجام تلاشهای زیگموند فروید در درمان اختلالات روانی به شکلگیری رویکرد و دیدگاه روانکاوی انجامید. فروید کار خود را ادامه داد و نظریات گوناگونی مانند خودآگاه و ناخوداگاه (هشیار و ناهشیار)، عقدهی ادیپ و الکترا، شخصیت، رشد و… بیان کرد. که در آینده به توضیح آنها خواهم پرداخت. با وجود مخالفتهایی که با فروید شد او توانست انجمن روانکاوی جهانی را بنیانگذاری کند.
زیگموند فروید در کنار درمان اختلالات روانی به آموزش و تربیت شاگردانش نیز پرداخت. از برجستهترین شاگردان زیگموند فروید، کارل گوستاو یونگ، آلفرد آدلر، آنا فروید و دیگران را میتوان نام برد که هر کدام در گسترش و توسعهی روانکاوی گامهای ارزشمندی برداشتند و این راه تا امروز هم دنباله دارد.
تعریف روانکاوی؛ روانکاوی چیست؟
در تعریف روانکاوی باید بگویم: «روانکاوی شاخهای از روانشناسی است که به مطالعهی علمی رفتار و فرآیندهای روانی انسان میپردازد و در این راه از بررسی و تحلیل عمیق ناخودآگاه انسان کمک میگیرد».
با نگاه به این تعریف درمییابیم که: روانکاوی دانش است چون به مطالعهی علمی میپردازد و از روشهای علمی پیروی میکند. روانکاوی یکی از زیرشاخههای روانشناسی به شمار میآید. کار روانکاوی مطالعهی علمی رفتار و فرآیندهای روانی انسان است و برای رسیدن به این هدف، به بررسی عمیق و تحلیلی ناخودآگاه انسان میپردازد.
آیا روانکاوی زیرشاخهی روانشناسی است؟
برخی از مردم و حتی روانشناسان، بر این باورند که روانکاوی شاخهای از روانشناسی نیست. آنها بر این باورند که روانکاوی دانشی جدای از روانشناسی است که به دلیل شباهت کارش با روانشناسی آن را زیرشاخهی روانشناسی میدانند اما چنین نیست. زیگموند فروید بنیانگذار روانکاوی، در گفتهها و نوشتههایش از روانکاوی به عنوان یکی از شاخههای روانشناسی یاد میکرد. اگر فایل صوتی مصاحبهی فروید با بی بی سی را شنیده باشید درمییابید که فروید از روانکاوی به عنوان شاخهای از روانشناسی یاد میکرده است. پس با توجه به گفتههای زیگموند فروید، روانکاوی شاخهای از روانشناسی است. از سوی دیگر اگر به انجمن روانشناسی آمریکا APA نگاهی داشته باشیم میبینیم که در آمریکا روانکاوی یکی از زیرشاخههای ارزشمند روانشناسی شناخته میشود.
اصول اساسی روانکاوی
- رشد فردی معمولا به وسیلهی رویدادهای فراموششده در دوران کودکی، نه تنها به واسطهی ویژگیهای ارثی مشخص میشود.
- رفتار و شناخت انسان به طور گسترده توسط افکار و تمایلات غیرمنطقی که در ناخودآگاه ریشه دارند تعیین میشود.
- تلاش برای آوردن افکار و تمایلات غیرمنطقی از ناهشیار به هشیار، زمینهساز پدید آمدن مکانیزمهای دفاعی، به ویژه «مکانیزم دفاعی واپسرانی» میشود.
- کشمکش میان خودآگاه و محتویات ناخودآگاه، میتواند به اختلالات روانی مانند رواننژندی، روانرنجوری، اضطراب، افسردگی و… بیانجامد.
- محتویات ناخودآگاه را میتوان در رویاها و رفتارهای ناخواسته (رفتارها، لغزشهای زبانی و …) یافت.
- رهایی از اثرات منفی ناخودآگاه، با آوردن محتویات ناخوداگاه به بخش آگاهانه (هشیار) از راه مداخلهی درمانی (روانکاوی) انجام میشود.
روانکاوی به عنوان یک شیوهی رواندرمانی
روانکاوی موثرترین و پیشرفتهترین راهکارهای رواندرمانی را داراست. روانکاوی، درمانی پویا و کاربردی برای اختلالات روانشناختی است. روانکاوی مجموعهای از دیدگاهها و راهکارهای درمانی را دربرمیگیرد که در کارها و پژوهشهای زیگموند فروید و دیگر روانکاوان برجسته ریشه دارد. محور درمانی در روانکاوی، کاوش، بررسی و تحلیل ناهشیار به منظور ریشهیابی و درمان موثر اختلالات روانی است. در این شیوه روانکاو تلاش میکند که افکار، احساسات، تمایلات و خاطرات ناخوشایند را که در ناهشیار جای گرفتهاند شناسایی کند و با ورود محتوای ناهشیار به بخش هشیار، مراجع را به بینش و آگاهی نسبت به این محتوا برساند. با این کار روانکاو میتواند به درمان اختلالات روانی بپردازد.
ناهشیار (ناخودآگاه) افکار، تمایلات، باورها، انگیزهها، نگرشها، احساسات و هیجانهایی از انسان را دربرمیگیرد که نسبت به آنها آگاهی ندارد. این مفهوم را نخستین بار زیگموند فروید مطرح کرده است.
رویکردهای روانکاوی
روانکاوی در آغاز تنها یک رویکرد داشت که از دیدگاهها، باورها و شیوهی کار زیگموند فروید سرچشمه میگرفت. پس از فروید، شاگردانش و دیگر روانکاوان به گسترش و توسعهی دانش روانکاوی پرداختند و رویکردهای دیگری در روانکاوی شکل گرفت. امروزه رویکرد روانکاوی فروید را با نام رویکرد فرویدی میشناسیم.
برجستهترین رویکردهای روانکاوی و روانکاوان برجسته در هر شاخه چنین است:
- روانکاوی فرویدی که بنیانگذارش زیگموند فروید بود.
- روانشناسی تحلیلی؛ کارل گوستاو یونگ
- روانشناسی فردنگر؛ آلفرد آدلر
- روانشناسی ایگو یا نئو فرویدی؛ آنا فروید، اریک اریکسون و هارتمن
- روانشناسی سلف؛ کوهوت
- روانشناسی روابط موضوعی؛ ملانی کلین، دونالد وینیکات و جان بالبی
- عصب – روانکاوی؛ مارک سولمز
در این نوشته تلاش بر این بود که با دانش روانکاوی آشنا شوید پس به توضیح دربارهی دیدگاهها و نظریات روانکاوی پرداخته نشد. برای آگاهی بیشتر دربارهی این شاخه از روانشناسی، نوشتههای دستهی روانکاوی را در آقای روانشناس بخوانید.
علم زیبای زیست شناسی با قاطعیت به شما میگه که روانشناسی نه تنها اصلا علم نیست بلکه فقط یه مشت مزخرفات و زاییده ذهن آدمهای دیوانه ای مثل فروید بودن که فقط باعث باز شدن دکانی برای زدن جیب مردم توسط روانشناسان و مشاورین به اصلاح روانشناس سواستفاده گر از جهل و نادانی مردم شدن. روانشناسی علمی هستش که حتی چند واحد زیست شناسی درست و حسابی هم توش نیست یعنی روانشناس الفبای انسان رو نمیشناسه، مثل منجمی که بدون تلسکوپ داره به آسمون نگاه میکنه و توهم زده . فروید اگه چیزی سرش میشد خودش رو معالجه میکرد نه اینکه با امپول هوا خودکشی کنه
جناب به اصطلاح زیستشناس گویا شما سوادی در حد اکابر دارید که با این قطعیت دربارهٔ یک رشته که در دانشگاههای سراسر جهان تدریس میشه چنین نظراتی میدین. البته مشخصه که شما چیزی از زیستشناسی و روانشناسی نمیدونید مگرنه باید میدونستید که روانشناسی ارتباطی تنگاتنگ با زیستشناسی داره و واحدهای روانشناسی فیزیولوژیک و نوروسایکولوژی در دانشگاه بیانگر همین موضوعه. جالبه که فروید در آغاز یک پزشک بود و سپس روانکاوی رو به عنوان زیرشاخهای از روانشناسی بنیان نهاد. پس بهتره بگیم علم زیبای زیستشناسی چنین چیزی نمیگه مغز سبک شما چنین چیزی میگه
آقای زیست شناس! وقتی با این قطعیت و بدون اشنایی با حتی رشته خودت و ارتباطش با روانشناسی نظر میدی مشخصه که هیچ سوادی نداری.
اصلا درباره کارکردهای تخصصی نیمکره های مغز در تعارضهای روانی یا همون مبانی نوروفیزیولوژیک روانکاوی چیزی خوندی؟
برو کمی کتاب بخون
ممنون خیلی عالی بود