شکست عشقی یکی از رخدادهای ناگواری است که در زندگی بیشتر ما پیش آمده است. با پایان یک رابطه و جدایی فرد روزهای سختی را سپری میکند و احساس ناامیدی و شکست او را رها نمیکند. بروز این احساسات و حالتهای افسردگی طبیعی است و ممکن است چند ماه هم دنباله داشته باشد اما اگر فرد نتواند خودش را با شرایط تازه سازگار کند و از حالت ناامیدی و افسردگی بیرون بیاید دچار اختلالات روانشناختی به ویژه افسردگی میشود. من در این نوشته چند راهکار برای برونرفت از شرایط شکست عشقی پیشنهاد خواهم کرد.
پس از شکست عشقی چه کار کنیم؟
شکست عشقی بر روی رفتار و فرآیندهای روانی ما تاثیر منفی میگذارد پس برای برونرفت از این مشکل نیاز به راهکارهای شناختی و رفتاری داریم. به یاد بسپاریم دگرگونی و بهبود از خودمان آغاز میشود پس بدون تلاش نمیتوانیم به زندگی طبیعی بازگردیم.
۱- او را رها کنید و راههای ارتباطی را ببندید.
هنگامی که شکست عشقی و جدایی را تجربه میکنیم باید بپذیریم که رابطه به پایان رسیده و بازگشت غیر منطقی است. رها کردن، سختترین گامی است که برای پایان دادن به احساس شکست عشقی باید برداشته شود. هر آنچه که شما را به یاد او میاندازد دور بیاندازید. پیامها، عکسها و شماره تلفن او را پاک کنید و تمام دسترسیها را به فرد محدود کنید. قرار نیست که رابطهٔ دوستانه پس از شکست عشقی با فرد مقابل حفظ شود. از سوی دیگر به دنبال گرفتن انتقام یا کارهای تلافی جویانه نباشید. به او پیام ندهید و اگر با شما تماس گرفت به او پاسخ ندهید.
۲- پس از شکست عشقی سوگواری کنید.
هنگامی که دچار شکست عشقی میشویم احساس فقدان و از دستدادن در ما پدید میآید. این احساس تا اندازهای همانند حسی است که در هنگام مرگ عزیزان در ما دیده میشود. ما کسی را برای همیشه از دست دادهایم پس نیاز است برای برونرفت از شرایط سوگواری کنیم. این سوگواری رفتاری نابهجا و ناهنجار نیست. گریه کردن روند سوگواری را آسان میکند. پیشتر پرسیده شده بود که گریه کردن خوب است یا بد؟ در پاسخ باید بگوییم گریه کردن فشارهای روانی را کاهش میدهد و یک کاتارسیس روانی سودمند است. اما به یاد بسپارید اگر گریه کردن از نظر شدت و بازهٔ زمانی، بلند مدت باشد نه تنها سودمند نیست بلکه زیانبار خواهد بود و فرد را دچار اختلال افسردگی یا دیگر اختلالات روانی میکند.
۳- به رخدادها فکر کنید و مسئولیتپذیر باشید.
هنگامی که در رابطه هستیم بسیاری از جنبههای رابطه را در نظر نمیگیریم. ما بیشتر بر روی ویژگیهای مثبت تمرکز میکنیم و از مشکلات و چالشهای رابطه چشمپوشی میکنیم تا جایی که نابسامانی در رابطه پدید میآید. معمولاً در پدید آمدن مشکلات و جدایی هر دو طرف رابطه مقصر هستند. با نگاه و ارزیابی گذشته، اشتباهات خود و طرف مقابل را شناسایی کنید. ما باید توانایی مسئولیتپذیری را در خود پرورش دهیم. با پذیرش اشتباهاتمان به تجارب عاطفی ما افزوده میشود. این تجارب عاطفی ما را در برونرفت از شرایط کنونی یاری میکند و از سوی دیگر به ما کمک میکند که در روابط آینده پویاتر و بهتر رفتار کنیم.
فکر کردن به این موارد خوب است اما نباید تبدیل به نشخوار ذهنی شود. نشخوار ذهنی به زبان ساده یعنی: «اندیشیدن بیهوده و بیش از اندازه به رخدادهای ناگوار گذشته و نگرانی از بروز آنها در آینده». از افکار پوچ دست بردارید زیرا این افکار آیندهٔ شما را به نابودی میکشاند و زمینهساز بروز اختلال اضطراب میشود.
۴- به خودتان فرصت شادمانی بدهید.
همانگونه که گفته شد گریه کردن خوب است اما این جمله به این معنی نیست که گریه کردن از شادمانی بهتر است. گریستن و خندیدن دو واکنش هیجانی انسان به رخدادها هستند که هر کدام در جای خود سودمندند. پس از گذار از مرحلهٔ سوگواری نیاز است که شاد زیستن را تجربه کنید. فرصت زندگی شاد و آرام را به خودتان بدهید. کارهایی که برایتان لذتبخش است را انجام دهید. یکی از عواملی که آغاز روند شاد زیستن را به تأخیر میاندازد حساسیت نسبت به نگاه و باور دیگران است. برخی از مردم بر این باورند که: «من اگر یک هفته پس از جدایی، احساس شادمانی خود را به دست آورم و به اندوه و غم پایان بدهم از دید دیگران فردی غیر طبیعی و ناهنجار شناخته میشوم». این نگرش نادرست را رها کنید. دیگران در جایگاه شما نیستند و نمیتوانند اندوهی را که پشت سر گذاشتهاید به درستی درک کنند. سوگواری برای دریافت بازخورد مثبت از سوی دیگران زمینهساز بروز اختلالات اضطرابی در فرد میشود. پس برای خودتان زندگی کنید و به باورهای نادرست دیگران توجه نکنید. افسوس گذشته را نخورید و در زمان حال زندگی کنید.
۵- آهنگهای شاد بله آهنگهای غمگین نه!
موسیقی خوراک ذهن و روح انسان است. موسیقی که میشنویم نه تنها روی روان بلکه روی رفتارهای ما نیز اثرگذار است. گوش دادن به آهنگهای شاد یکی از کارهایی است که در بهبود حال فرد پس از شکست عشقی موثر است. گوش دادن به آهنگهای غمگین روی ناهشیار ذهن اثر منفی میگذارد. محتوای آهنگهای غمگین، مکانیزمهای دفاعی فرد را فعال و تقویت میکند که پیامد آن بروز افسردگی در فرد خواهد بود.
۶- با خانواده و دوستان نزدیک وقت بگذرانید.
خانواده و دوستان صمیمی کسانی هستند که ما به آنها دلبستگی متقابل داریم. حمایت عاطفی دوستان و خانواده در این شرایط از فردی که دچار شکست عشقی شده بسیار سودمند است. این حمایت عاطفی باید به دور از هر گونه قضاوت و پیشداوری نسبت به فرد باشد. وقت گذراندن با خانواده و دوستان صمیمی احساس تنهایی را کاهش میدهد. پس بیشتر با خانواده وقت بگذرانید و به دیدار دوستانتان بروید.
۷- سفر کنید یا به جاهای تازه بروید.
برای پایان دادن به بحران شکست عشقی از تختخواب بیرون بیایید و تمام روز را در خانه نمانید. سفر کردن برای بهبود روحیه بسیار خوب است. با سفر کردن میتوانید از شرایط محیطی که برایتان اندوهبار است فاصله بگیرید. این فاصله گرفتن از شرایط محیطی در بهبود روحیهٔ فرد و کاهش اندوه بسیار سودمند است. اگر آمادگی سفر کردن را ندارید به جاهای تازه بروید. به کافیشاپهایی که تاکنون نرفتهاید بروید و قهوه بنوشید. شاید سالهاست شهربازی نرفتهاید و نیاز به هیجان داشته باشید. یا نیاز به کوهنوردی و طبیعتگردی داشته باشید.
۸- شبکههای اجتماعی را کنار نگذارید و در آن غرق نشوید.
بیشتر مردم پس از شکست عشقی به دو گونه نسبت به شبکههای اجتماعی رفتار میکنند. گروهی بر این باورند که بهتر است از شبکههای اجتماعی فاصله بگیرند و برخی دیگر خود را غرق کار با شبکههای اجتماعی میکنند. به شما پیشنهاد میکنم با بروز شکست عشقی از کار کردن با شبکههای اجتماعی خودداری نکنید. از سوی دیگر نباید تمام وقت خود را در شبکههای اجتماعی تلف کنید. بهترین کار این است که فردی که با او در ارتباط بودید را در شبکههای اجتماعی مسدود کنید و رفتاری طبیعی داشته باشید. نیاز نیست که پیاپی جملههای اندوهبار را توییت کنید و عکسهایی با محتوای خیانت و بیاعتمادی به عشق را در اینستاگرام منتشر کنید. نقش افراد خوشحال و بیخیال را هم بازی نکنید. پیشنهاد میکنم خودتان باشید و از افراط و تفریط دست بردارید.
۹- خودشناسی را فراموش نکنید.
اکنون زمان آن رسیده که بیشتر برای خودتان وقت بگذارید. خودتان را بهتر بشناسید. کاستیها و توانمندیهایتان را بیابید. هر انسانی دارای کاستیها و توانمندیهایی است. ما با بهرهگیری از توانمندیها میتوانیم اثرات منفی کاستیها و نقاط ضعف را به طور چشمگیری کاهش دهیم. در این مرحله باید خودمان را همانگونه که هستیم بپذیریم نه آنگونه که دیگران انتظار دارند باشیم. تا زمانی که نتوانیم خودمان را بشناسیم اشتباهات کماکان تکرار خواهند شد و نمیتوانیم دست به جبران گذشته بزنیم.
۱۰- روی نیازها و اهداف تمرکز کنید.
هنگامی که افراد شکست عشقی را تجربه میکنند بیانگیزه میشوند و اهداف زندگیشان را فراموش میکنند. زندگی بدون هدف، پوچ و بیمعنا خواهد بود. نیازها و اهداف خود را پیدا کنید و برای دستیابی به اهداف و برطرف کردن نیازها تلاش کنید. برای خودتان اهداف کوچک و بزرگ تعریف کنید. این هدف میتواند تناسب اندام، یادگیری زبان انگلیسی، ازدواج موفق یا هر چیز دیگری باشد. داشتن هدف به تنهایی کافی نیست باید برای دستیابی به این اهداف تلاش کنید.
۱۱- برای رابطهٔ تازه آماده شوید.
نمیتوانیم انکار کنیم که پس از تجربهٔ شکست عشقی دیگر کسی را دوست نخواهیم داشت. نباید فرصت دوست داشتن و دوست داشته شدن را از خودمان بگیریم. نمیتوانیم دیگران را برای گناهی که دیگری مدتها پیش در برابر ما انجام داده محاکمه کنیم. برای نمونه کسانی را میبینیم که پس از تجربهٔ دردناک خیانت میگویند: «همهٔ آدمها خیانتکارند». بهتر است این کلیشههای پوچ را رها کنید و به خودتان و دیگران فرصت دوباره بدهید. اما برای آغاز یک رابطهٔ تازه شتابزده رفتار نکنید. نباید به گونهای رفتار کنید که انگار میخواهید جای خالی و خلاء عاطفی را که به خاطر شکست عشقی تجربه میکنید پر کنید. همچنین نباید هدفتان از ایجاد رابطه، برانگیختن حسادت یا انتقام باشد. اگر میخواهید فردی که در گذشته همراهتان بوده را ناراحت کنید راه نادرستی را انتخاب کردهاید. آماده نبودن برای آغاز رابطهٔ تازه نه تنها سودمند نیست بلکه زیانبار است و شکست عاطفی دیگری را در پی خواهد داشت. پیش از آغاز رابطهٔ تازه باید خواستههای خود را از یک فرد در رابطه بشناسید. ببینید فرد ایدهآل از نظر شما چه ویژگیهایی دارد و خودتان را نیز برای این ویژگیهای ایدهآل آماده کنید. عشق یک چیز دو طرفه است پس اگر دنبال ایجاد رابطه با یک فرد موفق و خوشبخت هستید باید خودتان نیز یک فرد موفق و خوشبخت باشید. هنگامی که آمادگی لازم را برای آغاز رابطه در خود پیدا کردید میتوانید به ایجاد رابطه با فردی تازه فکر کنید. اما باز هم تاکید میکنم که نباید شتابزده رفتار کرد.
۱۲- دورهٔ کوچینگ سبک زندگی را بگذرانید.
در برخی شرایط ممکن است نتوانید خودتان مسیر زندگیتان را دگرگون کنید یا شرایط را بهبود ببخشید. در این وضعیت بهترین راه کمک گرفتن از کوچ است. کوچینگ مهارتی است که به شما در این زمینهها کمک میکند. کوچینگ (Coaching) فرآیندی است که در آن کوچ(Coach) ، مربی یا راهنما به فرد کمک میکند تا با بهرهگیری از توانمندیهایش در زندگی فردی، خانوادگی، شغلی، اجتماعی و … کارکرد بهتری داشته باشد. اگر به کوچ نیازمندید میتوانید از خدمات کوچینگ ما در این زمینه بهره بگیرید.
۱۳- پیش روانشناس بروید.
راهکارهایی که تا اینجا گفته شد در شرایطی سودمند است که بتوانید روند زندگی خود را تغییر دهید. اما اگر احساس میکنید توان حل مشکل و برونرفت از دورهٔ شکست و ناامیدی را ندارید؛ پیشنهاد میکنم که پیش روانشناس بروید. مشاوره گرفتن از روانشناس بهترین روش برای پیدا کردن راهکار مناسب است. روانشناس بدون قضاوت و پیشداوری و با تحلیل و ارزیابی زوایای گوناگون مشکل، شما را در برونرفت از شرایط کنونی راهنمایی میکند. از سوی دیگر اگر مشکل به اندازهای شدید باشد که زمینههای گوناگون زندگی (فردی، خانوادگی، شغلی و اجتماعی) را دچار نابسامانی کرده باشد نیازمند رواندرمانی هستید. فرآیند رواندرمانی بدون همکاری با روانشناس انجام نخواهد شد. روانشناسان ما در گروه آقای روانشناس آمادهٔ مشاورهٔ آنلاین و حضوری با شما هستند با ما گفتوگو کنید.
سلام ضمن تشکر از مطالب خوبتون ما رشته ای بنام روان کاوی در ایران نداریم . اگر منظورتون رویکرد رواندرمانی پویشی هست بهتره این عنوان روبرای خودتون تعریف کنید .
نخست اینکه نوشتن این دیدگاه روی این نوشته نامربوط به نظر میاد. موضوع این نوشته روانکاوی نیست. و من در جایی از سایت از روانشناسی به عنوان رشته یاد نکردم، که شما میگین ما در ایران رشته روانکاوی نداریم. منظور از این ما کیه؟ روانکاوی یکی از رویکردهای روانشناسیه که زیگموند فروید اون رو بنیانگذاری کرد. بله نیازه روانکاوی رو تعریف کنیم. در اینجا گفتم که روانکاوی چیست. نکتهٔ مهم در اینجا اینه که روانکاوی لزوما به معنی کار درمانی نیست و باید بدونید که روانکاوی با رواندرمانی پویشی متفاوته. رواندرمانی پویشی (Psychodynamic Psychotherapy) یکی از شیوههای رواندرمانی است که بر اساس رویکرد روانکاوی عمل میکنه پس روانکاوی به عنوان کل، و رواندرمانی پویشی به عنوان بخشی از این کل در نظر گرفته میشه. پیش از اظهار فضل بهتره کمی میزان دانش خودمونو بالا ببریم. سپاسگزارم
لطفا تا زمانی که دوران سوگ را که حداقل خوش بینانه ترین زمانش یکسال پس از جدایی اعم از طلاق یا شکست عشقی از رابطه قبلتون هست وارد به هیچ عنوان وارد هیچ رابطه جدیدی نشید چون بدون شناخت منطقی وارد رابطه جدید شدید و معیارهای انتخابتون کاملا تحت تاثیر هیجانات و احساسات منفی رابطه قبلیتونه حالا یا بخاطر خلاء عاطفی یا ترس از تنهایی یا ترس از آینده مبهم و… وارد رابطه جدید شدید و قطعا عشقی نسبت به پارتنر جدیدتون ندارید و صرفا بخاطر فرار از ناکامی و محرومیت و احساساتی مثل طرد شدگی و حس بی ارزشی و عدم وجود عزت نفستون وارد این رابطه ناسالم و سمی شدید پس بهترین کار اینه که بجای فرار از شکست با پارتنر قبلیتون حضورا صحبت کنید و سریعا از رابطه ناسالمی که داخلش هستید خارج بشید چون قطعا در آینده نه چندان دور خودتون متوجه رابطه اشتباهتون میشد لطمات ماندن در چنین رابطه ناسالمی به مراتب بیشتر از صدمات تنهاییه و اگه میبینید تصمیم به جدایی عجولانه بوده و بر مبنای احساسات منفی چنین تصمیمی گرفته بودید با پارتنر قبلیتون رو راست باشید و مجددا به آرزوی قلبیتون برسید و در جهت کسب مهارت و ارتقای رابطتون اقدام کنید کاری نکنید که عمری آه و حسرت بخورید