باورهای نادرست درباره روانکاوی و روانکاو
روانکاوی از همان هنگام که فروید آن را بنیان گذاشت جنجال به پا کرد. برای یک قرن، است که باورهای نادرست درباره روانکاوی وجود داشته و کماکان نیز ادامه دارد. برخی از این باورها به خاطر مخالفت با این رویکرد و برخی دیگر از روی ناآگاهی در مردم پدید آمده است من در این نوشته شما را با باورهای غلط درباره روانکاوی و روانکاو آشنا خواهم کرد و دلایلی برای رد هر کدام بیان میکنم.
باورهای غلط درباره روانکاوی و روانکاو
۱- روانکاوی علمی نیست
زیگموند فروید به عنوان نخستین روانکاو تاریخ، نظریات روانکاوی را در نتیجهٔ جلسات با درمانجویان گوناگونی که داشت مطرح کرد. روانکاوی از همان آغاز پیدایش مورد بازخواست قرار گرفت. منتقدین بر این باور بودند که رویکرد روانکاوی پایه و اساس علمی ندارد چون با روش آزمایشگاهی قابل سنجش و ارزیابی نیست. اما این نکته را نباید فراموش کنیم که روانکاوی و روانشناسی بخشی از علوم انسانی است و روش علمی برای سنجش و ارزیابی تجارب انسانی ناقص و ناکافی است. انسان موجودی بیهمتاست و تجارب زندگی و شرایط محیطی هر فردی با دیگری حتی اگر در یک خانواده پرورش یافته باشند متفاوت است. پس طبیعی است که در برخی موارد نتوانیم به سنجش و ارزیابی تجارب افراد با روش علمی بپردازیم.
اما نظریهها و کارکردهای روانکاوی در زمینههای رشد نوزاد، دلبستگی، پیوند میان والد و نوزاد، اضطراب و تروما از پشتوانهٔ استوار علمی برخوردار هستند. همچنین با گذر زمان بسیاری از نظریات قدیمی روانکاوی به اثبات علمی نیز میرسند. برای نمونه دیدگاه روانکاوی دربارهٔ کارکرد مغز انسان در خواب در سال ۲۰۲۰ به اثبات علمی رسید. از سوی دیگر پژوهشهای علمی در زمینهٔ روانکاوی کماکان ادامه دارد و میتوانید تازهترین یافتههای پژوهشی روانکاوی را در ژورنالهای معتبر روانشناسی و روانکاوی جهان از جمله ژورنالهای انجمن روانشناسی آمریکا بخوانید.
۲- روانکاوی دانشی جدا از روانشناسی است
برخی از مردم و حتی دانشآموختگان روانشناسی یا کسانی که خود را روانکاو میدانند بر این باورند که روانکاوی، دانشی جدای از روانشناختی است. آنها بر این باورند که روانکاوی دانشی مستقل و فراتر از روانشناسی است که در زمینهٔ درمان اختلالات روانشناختی کاربرد دارد. اما این باوری نادرست است. برای رد این باور باید به گفتههای زیگموند فروید، بنیانگذار روانکاوی استناد کنیم. زیگموند فروید در ۷ دسامبر ۱۹۳۸ مصاحبه با رادیو بی بی سی انجام داد. این مصاحبه در ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹ از رادیو بی بی سی پخش شد. او در بخشی از مصاحبه دربارهٔ روانکاوی میگوید: «من تحت تاثیر یک دوست قدیمی و با تلاشهای خودم، برخی از نکات تازه و مهم را دربارهٔ ناخودآگاه در زندگی روانی، نقش امیال غریزی و … را کشف کردم. از این یافتهها، دانش تازهٔ روانکاوی، که بخشی از روانشناسی است و شیوهای تازه برای درمان بیماریهای روانی عصبی است رشد کرد». فروید خود بنیانگذار روانکاوی است و از این دانش به عنوان شاخهای از روانشناسی یاد میکند. پس ما هم گفتهٔ او را میپذیریم.
پیشنهاد شنیدن: مصاحبهٔ زیگموند فروید با رادیو بی بی سی (صدای زیگموند)
۳- روانکاوی فقط به تجزیه و تحلیل گذشته میپردازد
برخی بر این باورند که روانکاو تنها به شناسایی مشکلات در گذشتهٔ فرد و درمان آن مشکلات میپردازد. این افراد بر این باورند که روانکاوان از مشکلات زمان حال فرد چشمپوشی میکنند و تمرکز خود را روی گذشتهٔ فرد به ویژه کودکی میگذارند. روشن است که روانکاوی به تحلیل عمیق از زندگی فرد و گذشته میپردازد اما از مشکلات زمان حال فرد چشمپوشی نمیکند. بلکه روانکاو تلاش میکند مشکلات کنونی فرد را برطرف کند تا بتواند به حل ریشهٔ مشکلات نیز بپردازد. پس بخشی از درمان روانکاوی با بررسی و حل مشکلات «اینجا و اکنون» انجام میشود. در روانکاوی اختلال را مانند یک تخم مرغ آبپز در نظر میگیریم. پوستهٔ این تخم مرغ مشکلات، رنجها و پریشانیهایی است که هماکنون زندگی فرد را دچار چالش و نابسامانی کرده است. سفیدهٔ تخم مرغ مشکلاتی است که فرد در چند سال گذشته تجربه کرده و عواملی را دربرمیگیرد که باعث شدت یافتن اختلال روانشناختی در فرد شده است. و زردهٔ تخم مرغ همان ریشهٔ مشکلات فرد است که در گذشته و شاید کودکی باید آن را جستوجو کرد. برای رسیدن به زردهٔ این تخم مرغ باید لایههای بیرونی را کنار زد. کار روانکاوی نیز به همین روش انجام میشود. ما در کنار تلاشی که برای حل مشکلات کنونی فرد داریم تلاش میکنیم تا به ریشهٔ مشکلات دست پیدا کنیم و آنها را درمان نماییم.
۴- روانکاوی فقط به بررسی مسائل از دیدگاه جنسی میپردازد
یکی از رایجترین باورهای نادرست دربارهٔ روانکاوی این است که روانکاوان تنها به بررسی مشکلات درمانجویان از نگاه جنسی و اثرات آن میپردازند. این باور نادرست بیشتر از کتاب زیگموند فروید به نام «سه رساله درباره نظریه جنسی» سرچشمه میگیرد. فروید در این کتاب به شرح سه مقولهٔ مهم انحرافات جنسی، مسئلهٔ جنسیت در دوران کودکی و دوران بلوغ میپردازد. او در بخش نخست کتاب توضیح میدهد که «ابزار جنسی» و «هدف جنسی» دو چیز متفاوت هستند و انحرافات جنسی ممکن است در هر دو مورد رخ دهد. در بخش دوم کتاب به این موضوع میپردازد که کودکان هم نیازهای جنسی دارند و تمایلات و خواستههای بزرگسالی از همین نیازهای کودکی سرچشمه میگیرد. در بخش سوم این کتاب زیگموند فروید به چگونگی پیدایش و هویت جنسی در بزرگسالی میپردازد». روشن است که فروید بر این باور بود که شکلگیری هویت جنسی از همان کودکی آغاز میشود. اما این دیدگاه به معنای تمرکز خاص فروید و روانکاوی روی زمینههای جنسی نیست. بلکه اصلیترین تمرکز روانکاوی روی ناهشیار ذهن و ساختار شخصیت است. پس فروید بیش از آنکه روی مسائل جنسی و اثرات آن تمرکز کند، بر مفهوم ناهشیار ذهن تأکید میکند. روانکاوان پس از فروید نیز به پیروی از او بیشتر به ساختار ذهن و ناخودآگاه انسان توجه میکنند.
۵- روانکاوی فقط روی مشکلات فرد با پدر و مادرش تمرکز دارد
برخی از مردم گمان میکنند که روانکاو بیش از هر چیز روی اثرات والدین به ویژه مادر روی فرد تمرکز میکند. آنها بر این باورند که روانکاوان با تکیه بر مشکلات و تعارضهای میان والدین و فرزند در کودکی به دنبال حل مشکلات او در بزرگسالی هستند. اما حقیقت این است که روانکاوی فقط روی مشکلات با والدین در کودکی تمرکز نمیکند. بلکه این مورد را به عنوان یکی از چندین مورد موثر در بروز مشکلات فرد در نظر میگیرد. عوامل گوناگون در کودکی، نوجوانی و جوانی میتوانند زمینهساز بروز اختلال روانشناختی در فرد شوند. تجارب تلخ زندگی، شکستها و ناکامیها، مشکلات اجتماعی، زناشویی و … نیز در بروز اختلال روانشناختی نقش دارند. پس وظیفهٔ روانکاو این است که نگاهی همه جانبه و عمیق به مشکلات فرد در زمینههای گوناگون داشته باشد و هرگز خود را محدود به نقش والدین در زندگی فرد نمیکند.
۶- روانکاوی یکی از روشهای درمانی منسوخ است
برخی از مردم بر این باورند که روانکاوی روشی بود که فروید برای درمان اختلالات روانی به کار میگرفت و با مرگ وی به پایان رسید. اما هنوز هم روانکاوی یکی از روشهای رواندرمانی پرکاربرد در سراسر جهان است. هماکنون روانکاوی در بسیاری کشورها از جمله ایالات متحده، کانادا، فرانسه، بریتانیا، سوییس و … به کار گرفته میشود. روانکاوی یکی از موثرترین روشهای درمان کامل است که احتمال بازگشت و عود را به حداقل ممکن میرساند؛ و این یکی از مزایای مهم آن نسبت به دیگر روشهای درمانی است.
۷- جلسات روانکاوی هرگز به پایان نمیرسند
برخی بر این باورند که روانکاوان از درمانجویانشان شخصیتهایی وابسته میسازند که تا ابد به جلسات روانکاوی نیازمند هستند. آنها برای تأیید این ادعا به طولانی بودن روند رواندرمانی در روانکاوی اشاره میکنند. اما این باوری نادرست است چون هدف روانکاوان درمان کامل اختلالات روانشناختی و جلوگیری از بازگشت دوبارهٔ آن است. فرآیند رواندرمانی در این روش نسبت به دیگر رویکردهای رواندرمانی تحلیلی و عمیق است. روانکاو تلاش میکند تا به شناسایی دقیق اختلال فرد بپردازد و پس از آن با درک و تحلیل عمیق از شخصیت و مشکلات فرد به درمان موثر درمانجو بپردازد. بخشی از کار روانکاو در این روش، حل ریشهٔ مشکلات در گذشتهٔ فرد است که گاهی مربوط به دوران کودکی یا نوجوانی میشود. حل این مشکلات و تکمیل فرآیند درمان باعث میشود تا احتمال بازگشت اختلال روانشناختی در فرد به حداقل ممکن برسد. به یاد بسپاریم که حل مشکلاتی که ریشه در کودکی و نوجوانی دارند زمانبر است. مشکلات فرد یک روزه و یک ساله شکل نگرفته است که بتوان آن را در چند جلسه برطرف کرد. بلکه سالهای سال مشکلات روی هم انباشته شده و فرد را دچار اختلال روانی کرده است. پس درمان به این روش مدت زمان بیشتری نیاز دارد اما احتمال بازگشت اختلال در فرد کمتر از روشهایی مانند رفتاردرمانی شناختی (CBT) و طرحواره درمانی است.
۸- روانکاوی نمیتواند اختلالات روانپریشی را درمان کند
برخی بر این باورند که روانکاوی نمیتواند راهکاری برای درمان اختلالات روانپریشی باشد. به احتمال زیاد علت اصلی این باور نادرست به خاطر عدم تمایل فروید برای درمان بیماران روانپریش باشد. در نظر داشته باشید که درمان اختلالات روانپریشی مانند طیف اسکیزوفرنی به کمک دارو درمانی انجام میشود و روشهای رواندرمانی معمولا برای درمان این اختلالات چندان اثرگذار نیستند. اما از رواندرمانی به عنوان درمان مکمل برای بیمارانی که از روانپریشی رنج میبرند استفاده میشود. اگر با روش درمان شناختی رفتاری آشنا باشید میدانید که در این رویکرد درمانی تلاش بر این است که فرد با باورهای نادرست و رفتارهای ناکارآمد خود آشنا شود و روانشناس به فرد کمک کند تا افکار و رفتارهای کارآمد را جایگزین آنها نماید. اما این مورد نمیتواند هیچ کمکی به یک بیمار دچار اسکیزوفرنی نماید. چون فرد به خاطر توهم و هذیانهایی که دارد توانایی پذیرش گامهای درمانی را ندارد. برعکس روانکاوی به دلیل نگاه تحلیلی، عمیق و تکیه بر گفتارهای درمانجو میتواند به عنوان یک روش جانبی برای بهبود درمانجو مورد استفاده قرار گیرد. اما باز هم این نکته را یادآور میشوم که رواندرمانی برای درمان اختلالات روانشناختی نقش درمان جانبی و مکمل را دارد و درمان اصلی با دارو درمانی انجام میشود.
۹- در جلسهٔ روانکاوی باید روی کاناپه دراز بکشید
این باور نادرست ریشه در فیلمهای سینمایی و تصویری که افراد از اتاق کار فروید دیدهاند دارد. فروید در اتاق درمان کاناپهای داشت که درمانجو روی آن مینشست یا دراز میکشید. به همین خاطر گذاشتن کاناپه در اتاق روانشناس به صورت یک سنت در آمد تا درمانجو بتواند احساس راحتی و آرامش کند. گویی که او در خانهٔ خود یا پناهگاهی امن است و میتواند آزادانه پندارها و مشکلاتش را بیان کند. هیچ گاه روانکاو فرد را مجبور به دراز کشیدن روی کاناپه نمیکند چون همان اندازه که این کار به برخی افراد احساس آرامش میدهد، برخی افراد را دچار پریشانی و کلافگی مینماید. به ویژه در کودکان، قربانیان آزار جنسی و بیماران روانپریش دراز کشیدن درمانجو میتواند زیانبار باشد. همچنین برخی از درمانجویان در هنگام دراز کشیدن تمرکز خود را از دست میدهند یا دچار خواب آلودگی میشوند. پس انتخاب دراز کشیدن یا نشستن روی کاناپه با شماست. این شما هستید که تصمیم میگیرید در چه حالتی ریلکس هستید تا جلسهٔ درمان انجام شود.
۱۰- در جلسهٔ روانکاوی هیپنوتیزم میشوید
این باور نیز از فیلمهای با چاشنی روانکاوی سرچشمه میگیرد. فروید در آغاز از هیپنوتیزم برای درمان اختلالات روانشناختی استفاده میکرد. او بر این باور بود که به کمک هیپنوتیزم میتوان به ناخودآگاه و ناهوشیار فرد دسترسی پیدا کرد و مشکلات فرد را ریشهیابی کرد. فروید بر این باور بود که هر کسی را نمیتوان هیپنوتیزم کرد و سطح هیپنوتیزم شدن افراد نیز یکسان نیست. از سوی دیگر اثرات هیپنوتیزم را ناپایدار و محدود به زمانی کوتاه میدانست. در نتیجه روش تداعی آزاد را جایگزین هیپنوتیزم کرد. تداعی آزاد هماکنون یکی از اصلیترین راهکارهای روانکاوان است. اما ممکن است از هیپنوتیزم هم در برخی موارد استفاده کنند. اما هیپنوتیزم درمانی اولویتی برای درمان به این روش نیست و بسیاری از روانکاوان برای درمان از هیپنوتیزم استفاده نمیکنند.
۱۱- روانکاوی کودکان ممکن نیست و فقط برای بزرگسالان مناسب است
برخی بر این باورند که روانکاوی برای کودکان و نوجوانان مناسب نیست و این روش تنها برای بزرگسالان مناسب است. آنها برای توجیه این ادعا بیان میکنتد که کودکان به اندازهٔ بزرگسالان به رشد و بلوغ فکری نرسیدهاند پس بعید است این روش برای آنها سودمند باشد. اما باید توجه داشته باشید که در هر رویکرد درمانی، روند انجام مشاوره و رواندرمانی کودک و بزرگسال دارای تفاوت است. برای نمونه درمان اضطراب کودک و بزرگسال به روش CBT دارای تفاوتهایی است. پس این مورد دربارهٔ روانکاوی هم در نظر گرفته میشود. روانکاوی کودکان و نوجوانان با راهکارهای متفاوتی نسبت به بزرگسالان انجام میشود. در روانکاوی کودکان باید از بازی، نقاشی، تخیل استفاده کرد تا بتوانیم به مشکلات کودک دست پیدا کنیم. چون کودکان به اندازهٔ بزرگسالان در بیان افکار و خاطرات به صورت کلامی مهارت ندارند. بر خلاف باور نادرستی که برخی از مردم دارند، روانکاوی یکی از روشهای سودمند و مناسب برای کودکان و نوجوانان است و تنها محدود به درمان بزرگسالان نمیشود.
۱۲- ناهشیار ذهن، وجود ندارد و یک موضوع ساختگی است
برخی از مردم بر این باورند که در ساختار ذهن انسان، چیزی به نام ناهشیار یا ناخودآگاه وجود ندارد. مسلماً وجود این مورد را نمیتوان به صورت عینی تأیید کرد، همانگونه که به طور عینی نمیتوانیم وجود حافظه یا نشخوار ذهنی را تایید نماییم. اما شواهد بالینی در حمایت از آن وحود دارد. فروید هنگامی توانست ناهشیار را کشف نماید که از هیپنوتیزم درمانی برای درمان اختلالات روانشناختی استفاده کرد. او در هیپنوتیزمدرمانی متوجه شد که میتواند فکری را به بیمار القا کند تا پس از بیرون آمدن از هیپنوتیزم بر اساس آن فکر رفتار کند، بدون آنکه به یاد بیاورد که درمانگر از او خواسته که این کار را انجام دهد. از سوی دیگر در تداعی آزاد نیز به این موضوع پی برد که برخی از افکار و تجارب تلخ گذشته به کمک مکانیزمهای دفاعی توسط فرد فراموش میشود اما اثرات این افکار و تجارب گاه و بیگاه در زندگی فرد دیده میشود. درمانجویان در جریان تداعی آزاد برخی از این افکار و محتوای فراموش شده را ناخواسته به یاد میآورند. همین موارد زمینهساز نظریهٔ ساختار ذهن انسان شد که فروید آن را مطرح نمود. پس ناهشیار چیزی غیر قابل انکار است.
۱۳- روانکاوی بعد از فروید معنایی ندارد
برخی بر این باورند که روانکاوی با فروید آغاز و با مرگش به پایان رسید. اما این باور ریشه در ناآگاهی افراد دارد. میدانیم که فروید پدر روانکاوی است. او همانند شالودهٔ یک برج بلند است. اما پس از فروید نیز روانکاوان بزرگی به نظریهپردازی در این زمینه پرداختند. و برخی از آنان نیز راه خود را از روانکاوی جدا کردند و رویکردهای مستقلی را در روانشناسی پدید آوردند. فروید در مقالهٔ توضیحات، کاربردها و راهکارها که سال ۱۹۳۳ نگاشت، میگوید: میگوید: «تقریباً ویژگی جهانشمول همهٔ «جنبشهای جدایی طلبانه» این است که هر یک جزئی از گنجینهٔ موضوعات روانکاوی را برمیدارد و خود را بر اساس این قاپیدن مستقل مینماید». البته نظریهپردازان و پژوهشگران روانکاوی کماکان نیز در حال کار روی این رویکرد روانشناسی هستند. فروید هم بر این باور بود که راه روانکاوی ادامه خواهد داشت. او در مصاحبه با رادیو بی بی سی میگوید: «من هزینهٔ سنگینی برای این کمی آرزوی پیروزی کوچک پرداخت کردم. مردم حقایق من را باور نمیکردند و نظریههای من را ناراحتکننده میدانستند. مخالفت شدید و بیرحمانه بود. در پایان من توانستم چشمها را باز کنم و انجمن روانکاوی جهانی را بنیانگذاری کنم. اما کشمکش هنوز به پایان نرسیده است» او بر این باور بود که این نبرد پس از او نیز ادامه خواهد داشت.
۱۴- یونگ یک روانکاو است
کارل گوستاو یونگ یکی از شاگردان برجستهٔ فروید است که سالها به همراهی او در راه پژوهش و درمان پرداخت. او در آغاز به عنوان یک روانکاو به فعالیت میپرداخت اما با گذشت زمان و پیدایش اختلاف با فروید، روانشناسی تحلیلی را بنیان نهاد. نمیتوانیم انکار کنیم که روانشناسی تحلیلی تحت تأثیر روانکاوی قرار دارد و برای استقلال از دستگاه فکری فروید و روانکاوی بنیان گذاشته شده است. اما باید بپذیریم که روانشناسی تحلیلی نیز رویکردی در روانشناسی است و بهتر است کارل یونگ را همانگونه که خودش خواسته بود به جای روانکاو «روانشناس تحلیلی» بنامیم.
۱۵- روانکاوی برای ثروتمندان است نه قشر متوسط و کمدرآمد
بیشتر مردم به طولانی بودن دورهٔ درمان روانکاوی نگاه میکنند و میگویند که هزینهٔ این روش بسیار بالاست پس مناسب کسانی است که درآمد بالایی داشته باشند. اما در بسیاری از کشورها روانکاوی تحت پوشش بیمهٔ درمانی است و مردم میتوانند از این خدمات درمانی با هزینهٔ اندک بهرهمند شوند. از سوی دیگر برخی از مراکز درمانی نیز با اهداف انساندوستانه و اخلاقی به ارائه خدمات روانکاوی با هزینههای بسیار کم میپردازند تا به قشر کمدرآمد جامعه کمک کنند.
۱۶- روانکاو فقط گفتههای درمانجو را میشنود و چیزی نمیگوید
کلیشهٔ ذهنی برخی از مردم این است که در جلسهٔ روانکاوی فقط به بیان افکار میپردازند و روانکاو کاری جز شنیدن گفتههایشان ندارد. اما چنین نیست. میدانیم که روانکاو باید شنوندهٔ فعال باشد اما شنیدن گام نخست درمان است. روانکاو با شنیدن گفتههای درمانجو سرنخهایی را مییابد که بتواند او را به ریشهٔ مشکلات و اختلال روانی راهنمایی کند. پس از یافتن سرنخها تلاش میکند تا مسیر گفتههای درمانجو را هدایت کند و بتواند به ناهشیار ذهن او دست یابد. پس روانکاوی فرآیندی بر پایهٔ گفتمان طرفین است.
گفتمانی که در جلسهٔ روانکاوی انجام میشود معمولاً شامل ۷۰ درصد گفتههای درمانجو و ۳۰٪ گفتههای روانکاو میشود. زیگموند فروید در این باره میگوید: «احساسات بیان نشده هرگز نمیمیرند. آنها زنده به گور میشوند و بعداُ با روشهایی زشتتر نمایان میگردند». پس ما با شنیدن گفتههای درمانجو میتوانیم به کشف و شناسایی عوامل موثر در اختلال روانی بپردازیم. و با بیان راهکارها و راهنماییها درمان را به انجام برسانیم.
مچکرم از مطالب مفیدتون