هذیان یا دیلوژن چیست؟
هذیان واژهای است که همهٔ ما آن را شنیدهایم. بیشتر مردم از واژهٔ هذیان را در شرایطی به کار میبرند که فردی به خاطر بیماری دچار گفتار آشفته و نامفهوم شود. اما هذیان یا دیلوژن به معنی آنچه که مردم میپندارند نیست. هذیان یک حالت روانشناختی پیچیده است که میتواند در برخی از اختلالات روانشناختی یا در نتیجهٔ مصرف مواد مخدر در فرد دیده شود. در این نوشته شما را با هذیان یا دیلوژن آشنا خواهم کرد.
هذیان یا دیلوژن (Delusion)
هذیان یا دیلوژن (Delusion) فکر یا باور پایدار و نادرستی است که در فرد دیده میشود و با منطق، استدلال عقلی و شواهد همخوانی ندارد. دیلوژن یا هذیان، اختلال در محتوای فکر است. در واقع هذیانها باورهای راسخ اما نادرستی هستند که از دید دیگران عجیب و باور نکردنی هستند. این حالت به خاطر ناتوانی در ادغام و تکمیل اطلاعات ادراکی تازه با اطلاعات پیشین پدید میآید. دیلوژن در چارچوب برخی از حالتهای پاتولوژیکی (جسمانی و روانی) بروز پیدا میکند و یکی از نشانههای اختلالات روانی است. در طیف اسکیزوفرنی و دیگر اختلالات سایکوتیک، هذیان به عنوان یکی از نشانههای مهم وجود اختلال روانی یاد میشود. همچنین میتواند در اختلال افسردگی سایکوتیک، دوقطبی و پارافرنیا هم بروز پیدا کند. نکتهٔ مهم دربارهٔ هذیانها این است که با واقعیت در تضاد هستند و با سوء تفسیر حوادث تقویت میشوند. فرد نمیتواند این باورهای نادرست را رها کند حتی هنگامی که شواهد گوناگون این باورها را رد کنند.
دیلوژن و فرهنگ چه ارتباطی با هم دارند؟
در مورد هذیانها باید به فرهنگ و پیشینهٔ باورهای یک جامعه توجه داشت. اگر باوری در یک دین، جامعه یا فرهنگ به عنوان باور غالب و طبیعی در نظر گرفته شود، دیگر نمیتوانیم به آن برچسب دیلوژن بزنیم. برای نمونه قبیلهای را در نظر بگیریم که بر این باورند مردگانشان همیشه در سرنوشتشان نقش دارند و بلایای طبیعی ناشی از خشم نیاکانشان است. این باور در این قبیله به عنوان یک باور طبیعی در نظر گرفته میشود و نمیتوانیم به آن برچسب هذیان بزنیم. هر چند که این باور در فرهنگی دیگر غیر قابل باور باشد. پس ما در شناسایی دیلوژن باید به عوامل فرهنگی توجه داشته باشیم.
تفاوت هذیان و توهم چیست؟
بسیاری از افراد هذیان و توهم را یک چیز میدانند اما چنین نیست. دیلوژن و هالوسینیشن با هم متفاوت هستند. هذیان یک باور یا فکر پایدار و نادرست است که فرد آن را پذیرفته و با واقعیت همخوانی ندارد. این باورها و افکار با استدلال منطقی و شواهد قابل تأیید نیست. اما توهم، ادراک حسی اشتباه از محرکی است که وجود ندارد. برای نمونه فرد چیزی را میبیند یا میشنود که دیگران نمیتوانند آن را ببینند یا بشنوند. شباهت دیلوژن و هالوسینیشن در این است که هر دو از نشانههای روانپریشی هستند؛ و فرد را از واقعیت جدا میکنند به گونهای که توان پذیرش واقعیت را ندارد. پس در هر دو حالت فرد بینش ندارد.
برای آنکه روانشناسان بتوانند هنگام جلسهٔ مصاحبهٔ بالینی تفاوت این دو را از هم شناسایی کنند این نمونه را در نظر بگیریم. فرض کنید درمانجو برای درمان پیش روانشناس آمده است. او گزارش میکند که در رگهایم به جای خون، سیمان ریختهاند یا اینکه رگهایم بیش از اندازه داغ است. اگر درمانجو در توضیحاتش بگوید که حس نمیکند اما چنین فکر و باوری دارد به این معنی است که او دچار هذیان شده است. اما اگر بگوید که داغی رگهایش را حس میکند و دستش میسوزد؛ یعنی او از نظر ادراک حسی، درگیر و دچار توهم شده است.
همچنین بخوانید: توهم چیست؟
طبقهبندی دیلوژنها
هذیانها را میتوانیم در ۴ گروه اصلی بخشبندی کنیم.
الف- هذیانهای عجیب و غریب (Bizarre Delusion): این دیلوژنها غیر قابل تصور و باور هستند و پدید آمدن آن در زندگی به طور کلی ناممکن است. برای نمونه فرد فکر میکند که همهٔ بخشی از اندامهای جسمانی او با فردی دیگر تعویض شده بدون آنکه جای زخم یا ترک خوردگی روی پوست او دیده شود.
ب- هذیانهای غیر عجیب (Non-bizarre delusion): هذیانهای نادرستی هستند که شواهدی برای پذیرفتن آنها وجود ندارد اما از نظر منطقی ممکن به نظر میرسند. برای نمونه فرد به نادرستی بر این باور است که پلیس همیشه او را زیر نظر دارد و به دنبال دستگیر کردن اوست. اما هیچ شواهدی در این مورد وجود ندارد و باوری نادرست است که فرد پذیرفته است.
ج- هذیانهای سازگار با خلق و خو (Mood-congruent delusion): هر گونه دیلوژنی که با زمینههای افسردگی و مانیک هماهنگ و مرتبط باشد. برای نمونه یک فرد افسرده بر این باور باشد که گویندگان اخبار در تلویزیون از آنها بسیار ناراحت هستند. یا در فردی که دچار مانیا است ممکن است فکر کند که او خداست و دیگران باید از وی فرمانبرداری کنند.
د- هذیانهای خلقی طبیعی (Mood-neutral delusion): دیلوژنهایی که با خلق و خوی فرد ارتباطی ندارد. برای نمونه فردی را در نظر بگیریم که فکر میکند اندامی اضافه در پشت سرش در حال رشد کردن است. این حالت دیلوژن ممکن است در کسانی که دچار افسردگی یا مانیا باشند دیده شود.
انواع هذیان یا Delusion
هذیانها انواع گوناگونی دارند. برخی از مهمترین دیلوژنها عبارتند از:
۱- تعقیب و گریز (آزار و گرند)
۲- عظمت و خودبزرگبینی
۳- کنترل
۴- به خود گرفتن (اسناد به خود)
۵- سندرم کاپگراس
۶- سندرم کاتراد
۷- ذهنخوانی
۸- پخش افکار
۹- درج افکار
۱۰- بیرون کشیدن افکار
۱۱- نیستگرایی
۱۲- حسادت
۱۳- آزار دهنده
۱۴- جسمانی
۱۵- مخلوط
آشنایی با برخی از دیلوژنها
تعقیب و گریز (آزار یا گزند): فکر میکند چیزی یا کسی در تعقیب اوست و قصد آزار به او دارد. به دنبال آسیب رساندن به او هستند. این میتواند در افرادی که اسکیزوفرنی از نوع پارانویید دارند شایع است.
عظمت (خودبزرگبینی): فرد فکر میکند آدم مشهور یا بزرگی است بسیار قدرتمند و با معلومات است. اختراع تازه دارد. این افراد بینش ندارند.
کنترل: فرد فکر میکند که افکار، اعمال و زندگیش تحت کنترل دیگران است. در این حالت فرد بر این باور است که گروهی از افراد یا نیروهای بیرونی (مانند آدمفضاییها) بر افکار عمومی، احساسات، انگیزههای افراد مسلط هستند میتوانند آنها را کنترل کنند. توجه داشته باشید که این در حالتی است که فرد چنین فکر بکند نه اینکه بگوید من آدم فضاییها را میبینم.
به خود گرفتن (اسناد به خود): مثلا عنوان یک خبر در اخبار را به خودش نسبت میدهد. یعنی فرد فکر میکند که رویدادهای مستقل از او یا بدون ربط به او، به او مربوط است.
سندرم کاپگراس: در این سندرم فکر میکند که یکی از آشنایانش با یک فرد دیگر تعویض شده است و او خودش نیست.
سندرم کاتراد: فرد فکر میکند که مردهاست، وجود ندارد یا در گذشته است.
ذهنخوانی: فرد گمان میکند که میتواند از افکار دیگران آگاه شود بدون اینکه آنها در این باره چیزی بگویند.
پخش افکار: فکر میکند افکارش به همه پخش میشود و از فکر او آگاه میشوند.
درج افکار: بر این باور است که فرد دیگری از طریق مغز او فکر میکند.
بیرون کشیدن افکار: فکر میکند قدرت یا فردی افکارش را به زور بیرون میکشد.
نیستانگاری: فکر میکند که جنبهای از دنیا یا جنبهای از وجود خودش وجود ندارد. برای نمونه فکر میکند که قلب ندارد.
حسادت: فرد بر این باور است که همسر یا معشوقهاش به او خیانت میکند بدون این که اثباتی برای این ادعا داشته باشد.
آزار دهنده: فرد بر این باور است که از سوی دیگران مورد آزار قرار گرفته است. برای نمونه از او جاسوسی شده یا او را به زور معتاد کردهاند یا مورد شکنجه قرار گرفته است.
جسمانی: فرد بر این باور است که مشکلات جسمانی ویژهای دارد. برای نمونه احساس میکند که حشراتی زیر پوست او زندگی میکنند. یا فکر میکند که اندامی در پشت سرش در حال رشد کردن است.
مخلوط: شرایطی است که فرد به چند نوع از دیلوژنها دچار باشد و نتوانیم فرد را دچار یک دیلوژن خاص بدانیم.
علت بروز دیلوژن چیست؟
با وجود پژهشهای گستردهای که در زمینهٔ دیلوژنها انجام گرفته است، هنوز هم دلیل اصلی شکلگیری دیلوژنها روشن نیست. عوامل گوناگون ژنتیکی، فیزیولوژيکی، روانی، و اجتماعی، در پیدایش و تقویت دیلوژن نقش دارند. آسیبهای مغزی و مصرف مواد مخدر میتواند زمینهساز پیدایش دیلوژنها در فرد باشد. در یکی از پژوهشها روشن شد که برخی از افراد در هنگام برخورد با رویدادهای استرسزا یا تروماتیک از هذیانها برای مدیریت پریشانی بهرهبرداری میکنند در نتیجه دیلوژنها تقویت میشوند. پژوهشهای گوناگون نشان داده است که عوامل ژنتیکی میتواند در انتقال دیلوژن به افراد موثر باشد. در نتیجه کسانی که والدینشان دچار اخلالات روانپریشی باشند ممکن است به دیلوژنها دچار شوند.
برخی از شرایط جسمانی هم میتواند به شکلگیری و تقویت این حالت کمک کند. برای نمونه فردی که با مشکل شنوایی یا بینایی شدید روبرو است؛ ممکن است پس از مدتی به این باور برسد که دیگران دربارهٔ بدگویی میکنند یا به دنبال آسیبرساندن به او هستند. عدم تعادل در سطح انتقالدهندههای عصبی مانند دوپامین هم در بروز این حالت نقش دارند. همچنین ممکن است فرد در نتیجهٔ یک بیماری مانند پارکینسون و دمانس به این وضعیت دچار شود.
تشخیص دیلوژن چگونه انجام میشود؟
هذیانها با بررسی از سوی روانشناس و روانپزشک شناسایی میشوند.این شناسایی با بهرهگیری از مصاحبهٔ بالینی با فرد و گزارش نزدیکان و آشنایانش دربارهٔ او انجام میشود. همچنین برخی از آزمایشها و آزمونها میتواند به ما در شناسایی این مشکل کمک کند.
درمان هذیان چگونه انجام میشود؟
برای درمان هذیانها نیازمند دارو درمانی و رواندرمانی هستیم. اما پیش از آنکه بخواهیم به درمان فرد بپردازیم باید ببینیم که این دیلوژنها نشانهٔ کدام اختلال روانشناختی است. همانگونه که گفته شد هذیانها میتواند نشانهای برای برخی از اختلالات روانی به ویژه طیف اسکیزوفرنی و دیگر اختلالات سایکوتیک باشد. پس از شناسایی درست میتوانیم به درمان فرد با دارو درمانی و رواندرمانی بپردازیم. برای درمان این مشکلات داروهای ضد روانپریشی تجویز میشود. همچنین به کمک درمان شناختی رفتاری، طرحواره درمانی و روانکاوی میتوانیم فرآیند رواندرمانی فرد را به انجام برسانیم.