دوست داشتن و دوست داشته شدن دو نیاز مهم در وجود ماست که باید برطرف شود. پیشنیاز دوست داشتن و دوست داشته شدن این است که ما خودمان را دوست داشته باشیم. اما برخی افراد بر این باورند که دوست داشتنی نیستند و حتی خودشان نیز احساس علاقه و عشق به خود ندارند. در اینجا این دو پرسش پیش میآید که اگر ما نتوانیم خودمان را دوست داشته باشیم چگونه میتوانیم دیگران را دوست بداریم؟ اگر ما خودمان را دوست نداشته باشیم چگونه دیگران باید ما را دوست داشته باشند؟ در این نوشته به بررسی این موضوع میپردازم که چرا برخی افراد خودشان را دوست داشتنی نمیدانند و چگونه باید این احساس نادرست را برطرف کرد.
دوست داشتنی نبودن: چرا خودم را دوست ندارم؟
دوست داشتنی نبودن پیش از هر چیز از درون ما سرچشمه میگیرد. زمانی که حس منفی نسبت به خود داریم و بر این باوریم که دیگران نمیتوانند یا نمیخواهند ما را دوست داشته باشند. فرد احساس میکند که شایستهٔ دوست داشته شدن نیست. این احساس و افکار میتواند دلایل گوناگونی داشته باشد. این احساس ممکن است کوتاه مدت باشد برای نمونه پس از یک شکست عاطفی یا یک قرار ملاقات پدید آید و با گذشت زمان برطرف شود. اما در برخی افراد حس دوست داشتنی نبودن یک احساس پایدار و ثابت است.
۱. نشخوار ذهنی
نشخوار ذهنی افکار مزاحم و آزار دهندهای هستند که باعث پریشانی و فشار روانی میشوند این افکار میتواند دربارهٔ هر چیزی باشد. در نشخوار ذهنی فرد تلاش میکند به فکر، تجزیه و تحلیل مسائل بپردازد. اما این تفکر ناکارآمد است یعنی به حل مسئله منجر نمیشود در نتیجه به جای کاهش پریشانی، شدت فشار روانی افزایش مییابد. این افکار میتواند دربارهٔ رابطهٔ عاطفی یا خودپندارهٔ فرد باشد. در این شرایط نشخوار ذهنی میتواند باعث شود که فرد احساس دوست داشتنی نبودن کند.
۲. افسردگی
اختلال افسردگی میتواند از ما فردی گوشهگیر و ناراحت بسازد. هنگامی که فرد دچار افسردگی میشود تمایل کمتری به ارتباط با دیگران دارد. ضعف در روابط میانفردی یکی از پیامدهای منفی این اختلال است. با گذشت زمان دیگران نیز تحت تأثیر گوشهگیری فرد افسرده، تمایلی به ایجاد ارتباط با وی ندارند. در نتیجه فرد بیش از پیش احساس تنهایی میکند. در چنین شرایطی فرد دچار خطای شناختی میشود و بر این باور است که دیگران او را دوست ندارند یا نمیخواهند با وی در تماس باشند. این در حالی است که ریشهٔ این مشکل افسردگی است.
۳. اختلال شخصیت مرزی
کسانی که دچار اختلال شخصیت مرزی یا بردرلاین هستند معمولاً از بیثباتی هیجانی و عاطفی رنج میبرند. این افراد ترس از رها شدن دارند و نگران این هستند که دیگران آنها را دوست نداشته باشند. به همین خاطر دست به رفتارهای ناگهانی و غیر منطقی میزنند. آنها برای مقابله با ترس از رها شدن ممکن است دست به هر کاری بزنند. ممکن است دروغ بگویند، التماس کنند یا حتی با خیانت کردن به صورت علنی بخواهند حسادت طرف مقابل را برانگیخته نمایند. رابطهٔ عاطفی با کسی که دچار این اختلال است بسیار دشوار است. در نتیجه شکست رابطهٔ عاطفی دور از ذهن نیست. فردی که دچار اختلال بردرلاین است همیشه با این فکر که آیا من دوست داشتنی هستم یا نه دست به گریبان است؛ و زمانی که فرد در رابطه شکست بخورد این احساس چند برابر میشود.
۴. اختلال شخصیت وابسته
فردی را تصور کنید که در تمام زمینههای زندگی به فردی دیگر وابسته است. او فردی مطیع است که حتی نمیتواند برای انتخاب رنگ لباسش هم به تنهایی تصمیم بگیرد. کسانی که دچار اختلال شخصیت وابسته هستند چنین ویژگیهایی دارند. آنها به طور کامل وابسته به فردی دیگر هستند و برای به دست آوردن تأیید دیگران حاضرند دست به هر کاری بزنند حتی اگر انجام آن کار برایشان ناخوشایند باشد. آنها نیاز به این دارند که دیگران مسئولیت زندگیشان را بر عهده بگیرند. این حالت برای شریک زندگی بسیار رنجآور است. در نتیجه ممکن است فرد را رها کند. افرادی که شخصیت وابسته دارند از اعتماد به نفس پایین رنج میبرند و درگیر افکار دوست داشتنی نبودن هستند.
۵. اختلال شخصیت اجتنابی
اختلال شخصیت اجتنابی با اعتماد به نفس پایین، ترس از قضاوت شدن، احساس گناه و شرم ارتباط نزدیکی دارد. شخصی که دچار شخصیت اجتنابی است از تنهایی رنج میبرد اما نگران این است که توسط دیگران قضاوت شود یا او را دوست نداشته باشند. او دوست ندارد با دیگران رابطهٔ نزدیک داشته باشد مگر اینکه مطمئن شود او را دوست دارند. این افکار آزار دهنده ممکن است به مرور بر فرد غلبه کند و خودش را فردی دوست نداشتنی بداند.
۶. تجربهٔ تلخ عاطفی
زمانی که در یک رابطه دچار مشکل و کشمکش میشویم ممکن است حرفهایی به یکدیگر بزنیم که حقیقت نداشته باشد. آنچه در دعوا و کشمکش به یکدیگر میگوییم شاید از روی خشم و عصبانیت بیان شود اما ممکن است همیشه در یاد طرف مقابل بماند. همچنین زمانی که یک رابطه در حال شکست خوردن است و ما از خیانت طرف مقابل آگاه میشویم، احساس ناامیدی را تجربه میکنیم. رفتار و گفتار دیگران میتواند زندگی حال و آیندهٔ ما را دچار تیرگی کند. اگر از کسی بشنویم که «فردی بیلیاقت هستی» یا به ما خیانت کند و بگوید که «من خیانت کردم چون تو اصلا مناسب من نیستی» به این نتیجه میرسیم که شاید ما دوست داشتنی نیستیم و دیگران نیز نمیتوانند ما را دوست داشته باشند.
۷. عزت نفس پایین
عزت نفس همان ارزش و احترامی است که ما برای خودمان قائل هستیم. اگر عزت نفس ما پایین باشد احساس کمارزشی و خودکمبینی میکنیم. در چنین شرایطی ما خودمان را فردی سزاوار دوست داشته شدن نمیدانیم و از نظر ما طبیعی است که دیگران ما را با بیمهری رها کنند.
۸. اعتماد به نفس پایین
اعتماد به نفس همان باور به توانمندیها و ویژگیهایمان برای انجام کارها و رسیدن به اهداف است. کسانی که اعتماد به نفس بالایی دارند احساسات مثبتی نسبت به خودشان دارند. در مقابل کسانی که اعتماد به نفس پایین دارند بیش از دیگران خود را سرزنش و قضاوت میکنند. زمانی که اعتماد به نفس ما پایین باشد احساس میکنیم که هیچ دستاورد و ویژگی مثبتی نداریم که بتوانیم به خاطر آن دیگران را به خود جذب کنیم. همین موضوع میتواند باعث شود که گمان کنیم ما فردی دوست داشتنی نیستیم و دیگران ما را دوست ندارند.
پیامدهای دوست نداشتن خود
زمانی که ما درگیر احساس دوست داشتنی نبودن شویم بیش از پیش در خطر بروز اختلالات روانی قرار میگیریم. ممکن است دچار افسردگی، اضطراب یا اختلالات شخصیتی شویم. همچنین برخی افراد به دلیل همین احساس دوست داشتنی نبودن ممکن است دست به تنوع طلبی در رابطه یا خیانت بزنند. این رفتارها در حقیقت برای توجیه دوست داشتنی نبودن، تلاش برای پذیرش اینکه دوست داشتنی هستند، و احساس ترس از رها شدن پیش میآید. افرادی که نسبت به خودشان احساس علاقه ندارند بیش از دیگران در خطر سو استفاده و آسیب در روابط عاطفی هستند. آنها از عزت نفس پایین رنج میبرند و به مرور زندگیشان در زمینههای گوناگون فردی، شغلی، عاطفی و اجتماعی تحت تأثیر منفی قرار میگیرد. این احساسات اگر برطرف نشود حتی ممکن است زمینه را برای خودکشی در فرد نیز آماده کند. پس رسیدگی به این مورد بسیار اهمیت دارد.
راهکارهایی برای دوست داشتن خود
۱. برای خودتان ارزش و احترام قائل شوید
هر اندازه عزت نفس در ما افزایش پیدا کند بیش از پیش خود را دوست خواهیم داشت. احساس ارزشمندی رابطهٔ مستقیم با دوست داشتن و دوست داشته شدن نیز دارد. جملات منفی دربارهٔ خود را فراموش کنید و خودتان را آنگونه که هستید ببینید.
۲. موفقیتهای کوچک را تجربه کنید
کارهای کوچک (چه مثبت و چه منفی) نتایج بزرگی در زندگی ما بر جای میگذارند. یکی از راهکارهای افزایش اعتماد به نفس این است که توانمندیهایمان را به کار بگیریم. میتوانیم از کارهای کوچک آغاز کنیم و در آنها موفقیت را تجربه نماییم. این کار نه تنها ما را برای موفقیتهای بزرگتر آماده میکند بلکه باعث افزایش اعتماد به نفس و ایجاد حس مثبت در ما نیز میشود.
۳. دوست یا شریک زندگی را هوشمندانه انتخاب کنیم
زندگی دکمهٔ تکرار و بازگشت ندارد و مسیری رو به جلو است. اگر ما بتوانیم فردی را که با معیارها و ویژگیهای ما سازگار است در کنار خود داشته باشیم زندگی سرشار از عشق و آرامش را تجربه خواهیم کرد. اما اگر درگیر رابطهای سمی و آسیبزا شویم نه تنها آرامش ما بر هم میخورد بلکه دچار نشخوار ذهنی و احساسات منفی نسبت به خود نیز میشویم. ممکن است این ناراحتی به جایی برسد که خودمان را سزاوار دوست داشتن ندانیم و یا به حدی بدبین شویم که فرصت ارتباط عاطفی با فردی دیگر را نیز از خودمان بگیریم. پس در انتخاب دوست یا شریک زندگی باید تا جایی که میتوانیم دقت کنیم.
۴. با دوستان و خانواده وقت بگذرانید
دوستان صمیمی و خانواده کسانی هستند که میتوانند احساس دوست داشته شدن را در ما زنده کنند. هر هفته ساعاتی را به دوستان و اعضای خانواده اختصاص دهید و با آنها وقت بگذرانید. این کار نه تنها باعث میشود احساس مثبتی نسبت به خود و نزدیکانتان داشته باشید بلکه میتواند سلامت روان شما را تضمین نماید.
۵. از روانشناس کمک بگیرید
همانگونه که در این نوشته خواندید بسیاری از این افکار نادرست و ناکارآمد ریشه در گذشته و اختلالات روانشناختی دارند. برای حل این مسائل نیاز به کمک حرفهای است. پیشنهاد میکنم اگر مدت طولانی است که دچار چنین فکری هستید یا در زندگیتان احساس ناامیدی، پریشانی و کلافگی دارید حتما پیش روانشناس بروید تا مشکلاتتان را به کمک یک روانشناس آگاه برطرف کنید. ما در گروه آقای روانشناس آمادهٔ راهنمایی و کمک به شما هستیم با ما گفتوگو کنید.