اختلال وسواس یا OCD, اختلالات اضطراب, اختلالات روان‌شناختی

نشخوار ذهنی چیست؟ تفاوت نشخوار فکری و وسواس چیست؟

نشخوار ذهنی چیست؟ تفاوت نشخوار فکری و وسواس چیست؟

نگرانی، نشخوار ذهنی و وسواس، سازه‌های روان‌شناختی به‌هم‌‌پیوسته‌ای هستند که می‌توانند زمینه‌ساز اختلالات روان‌شناختی گوناگون مانند اضطراب، افسردگی و اختلال وسواسی اجباری شوند. بیش‌تر مردم تفاوت استرس و اضطراب را نمی‌دانند. یا نمی‌دانند که تفاوت نشخوار ذهنی و وسواس فکری چیست. در این نوشته شما را با نشخوار فکری و تفاوت آن با وسواس آشنا خواهم کرد.

نشخوار ذهنی یا نشخوار فکری چیست؟

نشخوار ذهنی (Mind Rumination/Ruminating Thoughts) گرایش به فکر کردن و تجزیه و تحلیل ناکارآمد مسائل اضطراب‌آور و پریشان‌ساز (مانند مشکلات روزمره، تجارب تلخ، موقعیت‌های استرس‌زا و تروماتیک، نگرانی دربارهٔ آینده و…) بدون تلاش برای حل مسئله است. این افکار به صورت مزاحم و آزاردهنده هستند که می‌توانند به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه بروز پیدا کنند. به بیان دیگر نشخوار ذهنی، افکاری مزاحم و آزاردهنده هستند که فرد از آن‌ها برای رهایی یافتن از نگرانی‌ها و اضطراب‌هایش بهره‌برداری می‌کند ولی به حل مشکل و پایان یافتن نگرانی‌ها نمی‌انجامد؛ بلکه پریشانی و اضطراب فرد را افزایش می‌دهد.

ساز و کار نشخوار ذهنی از دیدگاه روانکاوی چگونه است؟

حتماً می‌دانید که برخی از پستانداران مانند گاو پس از خوردن علف نشخوار می‌کنند. گاوها به خاطر ساختار سیستم گوارشی که دارند، آن‌چه را خورده‌اند دوباره بالا می‌آورند و می‌جوند سپس دوباره قورت می‌دهند. این کار بارها انجام می‌شود تا فرآیند هضم آسان‌تر شود. نشخوار فکری در انسان چیزی همانند نشخوار حیوانات است با این تفاوت که این کار در ذهن انسان انجام می‌شود و محتوای نشخوار افکار انسان است.

در این فرآیند موضوعی از ناهشیار ذهن فرد او را آزار می‌دهد. یادآوری تجارب تلخ گذشته یا نگرانی‌ پیرامون آینده او را پریشان می‌کند. در نتیجه افکار مزاحم در فرد پدید می‌آید. از آن‌جایی که فرد توانایی حل مسائل را ندارد تلاش می‌کند تا صورت مسئله را پاک و فراموش کند. در نتیجه به کمک مکانیزم‌های دفاعی تلاش می‌کند تا افکار مزاحم و نگرانی‌های پیرامون آن را فراموش کند. در نتیجه این اطلاعات دوباره به ناهشیار ذهن بازمی‌گردند. فرآیند انتقال محتوا از ناهشیار به بخش هشیار ذهن بارها و بارها انجام می‌شود و فرد بر این باور است که با اندیشیدن پیرامون آن می‌تواند به حل موضوع بپردازد اما با تقویت شدن نگرانی و پریشانی‌ها فرد تلاش می‌کند تا دوباره این محتوا به ناهشیار ذهن بازگردانده شود.

وسواس‌ (Obsession) افکار ذهنی هستند که به ذهن فرد یورش می‌آورند و فرد را عصبی، مضطرب، هراسان و آزرده می‌کنند. وسواس‌ها خود را به ۳ گونه نشان می‌دهند:

۱- افکار: این وسواس‌ها همیشه در ذهن فرد حضور دارند و تکرار می‌شوند. برای نمونه اگر فرد چیزی را لمس کند که آلوده و کثیف باشد شاید این فکر در ذهنش پیاپی تکرار شود که: «اگر هم‌اکنون دست‌هایم را نشویم بیمار خواهم شد»

۲- ترس‌ها: این وسواس‌ها احساسات، انگیزه‌های ناگهانی یا نگرانی‌هایی دربارهٔ این است که مبادا کاری نابجا، ناهنجار، ناپسند و ناشایست انجام داده شود. برای نمونه فرد نگران است که مبادا هنگام گوش کردن به گفته‌های کسی او را کتک بزند یا فریاد بکشد.

۳- تصاویر ذهنی: این وسواس‌ها بیش‌تر دربرگیرندهٔ افکار پیرامون صحنه‌ها و رخدادهایی پرخشونت، غیراخلاقی، عجیب و غریب و ناپسند را هستند. تصاویر ناراحت کننده شامل صحنه‌هایی کودک آزاری، آدم‌کشی، شکنجه و دیگر موارد ناپسند هستند.

نشخوار ذهنی چیست؟ تفاوت نشخوار فکری و وسواس چیست؟

تفاوت نشخوار فکری و وسواس چیست؟

در نگاه نخست وسواس و نشخوار فکری همانند هم هستند؛ چون هر دو برای انسان آزاردهنده و پریشان‌کننده هستند اما با توجه به آن‌چه دربارهٔ نشخوار فکری و وسواس گفته شد می‌توانیم تفاوت این دو فرآیند شناختی را بهتر درک کنیم. تفاوت نشخوار ذهنی و وسواس چنین است:

  • وسواس یک اختلال روانی است اما نشخوار ذهنی یک اختلال روانی نیست. با این حال می‌تواند زمینه‌ساز اختلالاتی مانند اضطراب و افسردگی در فرد شود.
  • وسواس افکار مزاحمی است که همیشه ناخواسته همراه فرد است اما نشخوار ذهنی فرآیندی است که می‌تواند ارادی یا ناخواسته باشد.
  • وسواس به ندرت در کسانی که دچار افسردگی هستند دیده می‌شود ولی نشخوار ذهنی در بیش‌تر کسانی که دچار اضطراب و افسردگی هستند دیده می‌شود.
  • شدت پریشانی و نابسامانی در وسواس بیش‌تر از نشخوار ذهنی است.
  • وسواس افکار مزاحم و تکراری است که در طول روز فرد را آزار می‌دهد و نمی‌تواند از آن رها شود ولی نشخوار ذهنی افکاری است که فرد معمولاً خودش آن‌ها بازیابی می‌کند و به تحلیل آن‌ها می‌پردازد.
  • نشخوار فکری می‌تواند زمینه‌ساز وسواس شود اما وسواس زمینه‌ساز نشخوار فکری نمی‌شود.
  • وسواس دربرگیرندهٔ افکار مزاحم و آزاردهنده دربارهٔ مسائل زمان حال یا آینده است اما نشخوار فکری می‌تواند دربارهٔ گذشته، حال یا آینده باشد.
  • محتوای نشخوار ذهنی نسبت به وسواس، منطقی و قابل پذیرش است. در حالی که وسواس معمولاً غیر منطقی و غیر قابل پذیرش است. (مانند باورهای نادرست فردی در اختلال بادی دیسمورفیک و احتکار)

علت بروز نشخوار ذهنی چیست؟

عوامل گوناگون می‌توانند زمینه‌ساز افکار مزاحم و آزاردهنده در فرد شوند. این عوامل مربوط به رخدادهای گذشته و حال یا نگرانی نسبت به آینده هستند. برخی از این محرک‌های احتمالی که زمینه‌ساز افکار مزاحم و آزاردهنده می‌شوند چنین است:

  • موقعیت استرس زا
  • رویدادها و تجارب تلخ یا تروماتیک
  • کمال‌گرایی
  • عزت نفس کم
  • اعتماد به نفس پایین
  • ترس و نگرانی دربارهٔ آینده
  • ترس و نگرانی دربارهٔ چیزهای خاص مانند فوبیا
  • تغییرات ناگهانی در روند زندگی روزمره
نشخوار ذهنی چیست؟ تفاوت نشخوار فکری و وسواس چیست؟

آیا نشخوار ذهنی یک اختلال روانی است؟

نشخوار ذهنی یک اختلال روان‌شناختی نیست. بلکه پاسخی است که فرد به اضطراب و نگرانی‌ها می‌دهد. این فرآیند تلاشی برای کاهش پریشانی، جبران ناکامی‌ها و تجارب بد گذشته است. انسان به کمک نشخوار فکری تلاش می‌کند تا پاسخی به اضطرابش بدهد اما از آن‌جایی که این افکار ناکارآمد و منفعلانه است و حل مسئله را به همراه ندارد زمینه را برای افزایش نگرانی، ترس و اضطراب فراهم می‌کند. برخی گمان می‌کنند که نشخوار ذهنی می‌تواند جنبهٔ مثبت هم داشته باشد اما چنین نیست. نشخوار فکری با تجزیه و تحلیل منطقی و کارآمد متفاوت است. با این‌که نشخوار ذهنی یک اختلال روان‌شناختی نیست اما می‌تواند زمینه‌ساز بروز اختلالات روان‌شناختی گوناگون شود. در اختلالات روان‌شناختی زیر نشخوار فکری دیده می‌شود.

اضطراب: نشخوار ذهنی پایه و بنیان اختلالات اضطرابی است. اگر اختلالات اضطرابی را یک درخت بدانیم ریشهٔ این درخت نشخوارهای ذهنی است. کسانی که دچار اضطراب هستند با افکار مزاحم گوناگون دست و پنجه نرم می‌کنند. این افکار می‌تواند مربوط به رخدادهای گذشته و تجربه‌های تلخ یا تروماتیک، مسائل زمان حال یا نگرانی پیرامون آینده باشد. به یاد بسپارید که اضطراب ریشهٔ برخی از اختلالات روانی دیگر است.

افسردگی: نشخوار فکری در افرادی که دچار اختلال افسردگی هستند دیده می‌شود. این افکار مزاحم بیش‌تر مربوط به گذشته هستند و می‌توانند احساسات منفی مانند حسرت، گناه، پشیمانی، ناتوانی و پوچی را به همراه داشته باشند. افراد افسرده درگیر افکاری هستند که مربوط به گذشته است اما راهکاری برای حل آن پیدا نمی‌کنند.

اختلالات وسواس اجباری: نشخوار فکری می‌تواند زمینه‌ساز پیدایش وسواس شود. همان‌گونه که گفته شد اختلال اضطراب زمینه‌ساز بروز اختلالات روان‌شناختی دیگر می‌شود. افراد مبتلا به اختلالات وسواسی اجباری  ممکن است از افکار مزاحم ویژه‌ای رنج می‌برند. شدت پریشانی در وسواس بیش‌تر از نشخوار فکری است. ممکن است در برخی از افراد این نشخوارهای فکری با تقویت شدن، تغییر شکل پیدا کنند و تبدیل به وسواس شوند. در این حالت مشکلات فرد عمیق‌تر می‌شود. پس کسانی که دچار اختلال وسواسی اجباری هستند ممکن است دچار نشخوار فکری هم باشند.

اختلالات شخصیت: نشخوارهای فکری در برخی از اختلالات شخصیت مانند اختلال شخصیت مرزی، اختلال شخصیت خودشیفته، نمایشی و… هم دیده می‌شود. این افکار مزاحم زمینه‌ساز تشدید اختلال در فرد می‌شوند.

اختلالات خورد و خوراک: کسانی که دچار اختلالات خورد و خوراک هستند نیز گرفتار افکار مزاحم می‌شوند. این افکار زمینه‌ساز پرهیز از خوردن یا رژیم‌های سخت و غیر منطقی می‌شود و به سلامت جسمانی فرد آسیب می‌رساند.

اختلالات خواب: در بسیاری از گزارش‌های درمانجویان پیرامون مشکلات خواب، از افکار مزاحم سخن به میان می‌آید. آن‌ها می‌گویند که گاهی پیش از خواب فکرشان به اندازه‌ای درگیر مشکلات رورمزه و نگرانی‌های آینده می‌شود که دیگر نمی‌توانند به خواب بروند. به یاد بسپارید که اختلالات خواب نیز می‌تواند در نتیجهٔ اضطراب در فرد پدید آید.

چه زمانی برای نشخوارهای فکری پیش روان‌شناس برویم؟

همان‌گونه که گفته شد افکار مزاحم ممکن است در هر فردی پدید آید. پس این روند ممکن است طبیعی و در نتیجهٔ رخدادهای روزمره باشد. اما اگر افکار مزاحم همیشگی باشند و فرد را در زمینه‌های گوناگون زندگی (فردی، خانوادگی، شغلی و اجتماعی) دچار نابسامانی، رنج و پریشانی کند، نشانهٔ این است که فرد دچار اختلال روان‌شناختی شده است. در این شرایط باید پیش روان‌شناس رفت و برای حل مشکل از او کمک خواست.

ما در گروه آقای روان‌شناس آمادهٔ مشاوره و روان‌درمانی کسانی که از افکار مزاحم و آزاردهنده رنج می‌برند هستیم. با ما گفت‌و‌گو کنید.

10 دیدگاه در “نشخوار ذهنی چیست؟ تفاوت نشخوار فکری و وسواس چیست؟

  1. نجوا گفت:

    سلام من یک سری مشکلات دارم که ب شدت من رو تحت فشار قرار داده و تقریبا از بچگی همراهم بوده احساس میکنم نزدیک به نشخوار ذهنی باشه امامطمعن نیستم ولی من رو کاملا دچار وسواس شدید کرده و از این موضو دارم رنج میبرم و خستم اما با کسایی که صحبت داشنک هیچکدوم نتونستن درست تشخیص بن که مشکلم دقیقا چیه من تقریبا از زندگی گروهی و اجتماعی متنفر شدم خواهش میکنم اگه چیزی میدونید کمکم کنید هبچکس من رو جدی نمگیره و همه مییگن که خودت باید باخودت کنار بیای بهش فکر نکن حل میشه ی تمربن کن دیگ برات مهم نباشه اما این کارا فقد من رو بیشتر مریض کرد و. وسواسم شدید تر شد

    1. باید پیش روان‌شناس برین

    2. حسین گفت:

      اصلا سعی نکن خود درمانی کنی و مهم تر از اون افکار تکراریتو جدی بگیری ببین ما همیشه تو زندگیمون تحت تاثییر رفتار ها احساس ها تصاویر و غیره میشیم…که ممکنه برامون جالب باشن یا تنفر بر انگیز و اینا برای ادم های برونگرا اتفاق طبیعیه ولی برای ما درونگرا ها اتفاقات نادریه که ازشون خاطره میسازیم و با هروقت تنها شدنمون هر بار مرورشون میکنیم که همین باعث به وجود اومدن نشخوار ذهنی تکراری محدو کردن فکری میشه که رها شدن ازشون کمی سخته اما شدنیه کافیه یه مدت کاراییو که دوسشون داری انجام بدی و تمرکزتو بزاری رو علایقت و میتونه هرچیزی باشه مثله اهنگ .رقص پیانو. سفر هرچی. اینجوری روحیت بالا میره و از اون افکار دور میشی و عادت فکر مداوم کم ترش میکنی در این زمان وقتشه یه سری ادم هایی رو به زندگیت وارد کنی که برات مهم هستن اینجوری هم از تنهایی درمیای هم یه هدف پیدا میکنی هم از خشک مزاجی دور میشی هم مهارت های جدیدیرو یاد میگیری زیاد سخت نگیر توکل کن به خدا درست میشه

  2. ..... گفت:

    دقیقا منم همین احساسو دارم بچه که بودم وسواس فکری داشتم الان که بزرگ شدم فکر میکنم تبدیل به نشخوار فکری شده ، و اونقدر تو ذهنم چرا هست راجع به هر مسله ای که بعضی وقتا میگم کاش تو سر من مغز وجود نداشت چون همه ی ارامشمو میگیره و من بعد از ۱۸ سال تونستم با چیزی به نام راه حل اشنا شم و به سختی دارم راه حل بعضی مشکلاتمو پیدا میکنم ! اما بازم نمیتونم درس بخونم و از هیچ مسله ای نمیتونم سطحی بگذرم و اگر ولم کنن سر کلاسای درس میتونم تا صب سوال بپرسم و بازهم سوال دارم ! با هر پدیده ای که روبرو میشم شیشصدتا سوال و تجزیه تحلیل نا تمام و بیشتر سردرگم کننده میاد تو ذهنم ، بنظرتون دچار نشخوار فکری شدم ؟

    1. نشانه‌های نشخوار ذهنی هست اما باید پیش روان‌شناس بری تا بررسی بیشتر صورت بگیره ممکنه مشکلات دیگری هم باشه

  3. Rosa گفت:

    روانشناس نمیتونه کار خاصی انجام بده همینو میتونم بگم
    من بعد از دو سه سال کلنجار رفتن و جلسات روانشناسی اوکی نشدم
    انقدر جلسات رو کشش میدن تا ازتون پول بگیرن همین روانشناس مسائل سطحی رو میتونه براش راه حل پیدا کنه نه مسائلی که نیاز به راهکار جدی داره و نمیدونن باید چیکار کنن

    1. من نمی‌دونم در خصوص شما چه تشخیصی داده شده نکته‌ای هم این میان وجود داره برخی از درمانجوها در اصطلاح مقاوم به درمان هستند یعنی نسبت به درمان واکنش مثبت نشون نمیدن یا هیچ همکاری نمی‌کنن در چنین شرایطی مسلما درمان صورت نخواهد گرفت

  4. عارف 20 ساله گفت:

    سلام. قصد داستان سرایی ندارم و میدونم همه میدنید قراره چی بگم… ولی قضیه اینه ک وقتی یک چیزی تو رو بیشتر از هرچیزی تو زندگیت ازرده میکنه اونوقته ک هر جور شده میخوای فقط بتونی درست درخواست کمک کنی….. پس قصد سخنرانی ندارم بلکه کمک میخوام.. داستان من خیلی طولانی و راز الود تر از چیزیه ک بخوام تعریف کنم و کسی متوجه بشه.. منظورم از راز اون مفهمومی هست ک در کتاب سایه ازش یاد میشه : اسرارتان شما را بیمار نگه میدارند.
    و مشکل من اینجاست تجزیه و تحلیل بیش از حدی که روی رازه… پس میتونم بگم اینکه کسی بتونه بهم کمک کنه غیر ممکنه یا خیلی سخته یا ی راوان شناس خبره هست ک همه ی اینها یعنی راه حلی ندارم
    نمیتونم در مورد هیچ چیز ب هیچکس توضیح بدم و قسمت بدش اینه ک شاید چون ی پروسه ی چهار ساله هست ب این نقطه از حاد بودن رسیده ک اعتماد ب نفسی ندارم مثلا چون میدونم هرچی از دهن بیرون می اید تجزیه تحلیله پس به خودم مدام میگم چیزی رو نگو… حرفی را نزن… … میشه گفت هر لحظه لحظه زنگی ام رو با خودم درگیرم واین بدترین چیزی هست ک میشه اتفاق بیافته….. هیچ اعتمادی ب خودن ندارم حتی میشه گفت اعتماد ندارم ک بتونم ی متن دیگه بنویسم ک دوباره توضیحی اراعه بدم……… فقط دارم از بین میرم قضیه این نیست ک تحمل نکنم قضیه اینه ک دیگه بسه و کمک میخوام اما نمیتونم ب کسی بگم چون ضعیف بیمار یا… هر کاری ک باهام کرده….. ممنون میشم راهنمایی کنید این هم تیری بود در تاریکی هرچند امیدی نیست ممنون و موفق باشید

    1. برای حل مشکلات باید پیش روان‌شناس برین تا در جلسهٔ مصاحبه بالینی مشکل شناسایی بشه و روند درمان رو سپری کنید. هنگامی که ما اطلاعات ناقص و گنگی از درمانجو داریم کمکی از دستمون بر نمیاد. یه چیز هم یادتون باشه این‌که همکاری، صبوری و داشتن امید بسیار مهمه.

    2. رضا گفت:

      کاش میشد با هم ارتباط داشته باشیم چون تا به حال با کیسی مثل خودم صحبت نکردم ، البته مدل حال من کمی خفیف تر از تو هست ولی تبادل اطلاعاتمون می تونست مفید باشه ، اگر بشه این سایت یک راه ارتباطی از این دوستمون به من بده خیلی عالی هست ؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *