فیلم روانشناسی

نقد روان‌شناسی فیلم بی‌خوابی Insomnia

نقد روان‌شناسی فیلم بی‌خوابی Insomnia

فیلم بی‌خوابی یا Insomnia یکی از فیلم‌های خوب در زمینه‌ی اختلال بی‌خوابی و روان‌شناسی جنایی است. این فیلم به کارگردانی کریستوفر نولان در سال ۲۰۰۲ ساخته شده است. این کارگردان فیلم‌های گوناگونی را با چاشنی روان‌شناسی کارگردانی کرده است. در فیلم Insomnia، آل پاچینو، رابین ویلیامز و هیلاری سوانک به عنوان بازیگران اصلی حضور دارند. این فیلم آمریکایی، بازسازی یک فیلم نروژی با همین نام است که در سال ۱۹۹۷ ساخته شده بود.

داستان فیلم Insomnia

کارآگاه ویل دورمر (آل پاچینو) افسر آگاهی حرفه‌ای است که در یافتن قاتلان و دستگیری آن‌ها مهارت دارد. در یکی از پرونده‌هایش او قاتلی را دستگیر کرده است که کودکی ۸ ساله را دزدیده و پس از سه روز آزار و شکنجه‌ی جسمی او را دار زده بود. اما به دلیل شواهد و مستندات ضعیف ممکن بود قاتل از سوی دادگاه تبرئه شود. پس کارآگاه دورمر برای اجرای عدالت و جلوگیری از آزاد شدن این قاتل، برایش پرونده‌سازی می‌کند تا جرم او حتمی شود.

بازرسی پلیس نسبت به او و همکارش کارآگاه هپ اکهارت (مارتین دونوان) مشکوک است و بر این باورند که آن‌ها برای برخی از مجرمان پرونده‌سازی می‌کنند. همکار او هپ اکهارت می‌خواهد با گروه بازرسی پلیس همکاری و معامله کند تا داستان به پایان برسد اما کارآگاه دورمر به او سفارش می‌کند که از همکاری با بازرسی ویژه‌ی پلیس خودداری کند.

کارآگاه دورمر و اکهارت برای بررسی یک پرونده‌ی قتل یک دختر نوجوان به آلاسکا فرستاده می‌شوند. آلاسکا به خاطر نزدیک بودن به قطب شمال، ۶ ماه روز و ۶ ماه شب است. کارآگاهان هنگامی به آلاسکا می‌رسند که شهر محل قتل، ۶ ماه روز را سپری می‌کند. کارآگاه دورمر به دلیل قرار گرفتن در محلی که ۲۴ ساعت روز است دچار بی‌خوابی می‌شود. از سوی دیگر او به خاطر بازرسی ویژه‌ی پلیس و پیگیری‌های آن‌ها کلافه و خشمگین است پرونده‌ی قتلی که در دست دارد نیز به او فشار می‌آورد و به این دلایل نمی‌تواند برای چند روز بخوابد. هنگامی که او با دستگیری قاتل فاصله‌ی چندانی ندارد رخدادی روی می‌دهد که داستان را دگرگون می‌کند. این رخداد باعث می‌شود دورمر که فردی عدالت‌گراست تغییر کند و تلاش کند تا قاتل تبرئه شود. برای این‌که داستان و سرانجام فیلم آشکار نشود داستان را تا همین‌}ا توضیح دادم تا فیلم را ببینید و لذت ببرید. پیشنهاد می‌کنم پس از ددن فیلم، نقد روان‌شناسی فیلم Insomnia را بخوانید.

 

نقد روان‌شناسی فیلم بی‌خوابی Insomnia

این فیلم را از دو زاویه‌ی روان‌شناسی جنایی و اختلال بی‌خوابی یا Insomnia می‌توانیم بررسی کنیم. اختلال بی‌خوابی یا Insomnia که در DSM 5 هم به آن پرداخته شده است یکی از اختلالات روانی است که می‌تواند فرآیندهای روانی و نیز رفتار انسان را تحت تاثیر قرار دهد. کسانی که دچار بی‌خوابی می‌شوند تمرکز ذهنی خود را از دست می‌دهند. آستانه‌ی تحمل آن‌ها کاهش می‌یابد. دمدمی مزاج و پرخاشگر هستند و نمی‌توانند کارهایی که در انجامشان مهارت دارند را هم به درستی انجام دهند. بی‌خوابی، مهارت حل مسئله را از انسان می‌گیرد و اگر برای مدت طولانی دنباله داشته باشد به توهم‌های دیداری و شنیداری می‌انجامد.


کارآگاه دورمر و بی‌خوابی

کارآگاه دومر به شهری رفته که برای ۶ ماه روز را تجربه می‌کند. انسان بر پایه‌ی ساعت زیستی یا ساعت بیولوژیکی با تاریک شدن آسمان به خواب می‌رود و با روشن شدن آن از خواب بیدار می‌شود. کسانی که برای نخستین بار به مناطق نزدیک به قطب می‌روند به دلیل قرار گرفتن در شرایط نامتعادل نوری، دچار بی‌خوابی می‌شوند. این بی‌خوابی معمولا چند روز دنباله دارد. کارآگاه دورمر ۶ روز را بدون خواب سپری می‌کند و به همین دلیل سطح هشیاری او به طور چشمگیری کاهش پیدا می‌کند. او توانایی تشخیص خود را از دست می‌دهد و به جای قاتل (رابین ویلیامز)، به همکارش اکهارت شلیک می‌کند. او بی‌گناه است اما به خاطر پیگیری‌های بازرسی ویژه نمی‌تواند به قتل غیرعمد اعتراف کند چون بر این باور است که با این کار بازرسی ویژه به این نتیجه می‌رسد که او به طور عمد همکارش را کشته تا او نتواند با بازرسی ویژه‌ی پلیس همکاری کند.

والتر فینچ (رابین ویلیامز) که او را هنگام شلیک کردن دیده است او را تهدید می‌کند که اگر بخواهد او را به عنوان قاتل دستگیر کند راز مرگ همکار دورمر را آشکار خواهد کرد. دورمر به خاطر فشارهای روانی و بی‌خوابی توانایی تصمیم‌گیری درست و حل مسئله را از دست داده است. او می‌خواهد از سرانجام بدی که پیش رویش است فرار کند پس تصمیمی می‌گیرد که با منطق و اصول اخلاقی او سازگاری ندارد. دورمر بارها برای مجرمانی که احتمال تبرئه شدن دارشتند پرونده‌سازی کرده تا جرم آن‌ها حتمی شود و دادگاه به زندانی شدنشان رای دهد. اما این بار مخالف باورها و اصول اخلاقی خود عمل می‌کند. در پایان او به خاطر وجدان و اصول اخلاقی که به آن پایبند است تلاش می‌کند اشتباهش را جبران و فینچ را دستگیر کند.

 

رابطه‌ی والتر فینچ و مقتول

والتر فینچ (رابین ویلیامز) نویسنده‌ای است که مقتول به نوشته‌های او دلبستگی داشته است. هنگامی که او به این شهر می‌آید همانند کارآگاه دورمر برای مدتی دچار بی‌خوابی بوده ولی به مرور خود را با شرایط تازه‌اش سازگار می‌کند. با گذر زمان مقتول که دختری نوجوان و زیباست با فینچ ارتباط نزدیک برقرار می‌کند. او گاهی پیش فینچ می‌آید و با او درد و دل می‌کند. به مرور رابطه‌ی عاطفی در این میان پدید می‌آید. فینچ به مقتول کشش و میل پیدا می‌کند و به او ابراز علاقه می‌کند. مقتول به او می‌خندد و مسخره‌اش می‌کند. این کار باعث احساس حقارت در فینچ می‌شود و او را می‌کشد.

والتر فینچ قاتل

قتل همیشه چیزی پیچیده است. روان‌شناسان جنایی در برخورد با قاتلان به موارد جالبی دست پیدا می‌کنند و کریستوفر نولان در این فیلم تلاش کرده است تا از کلیشه‌های ذهنی مردم نسبت به قاتلان دوری کند. بیش‌تر مردم قاتلان را کسانی می‌دانند که پیشینه‌ی بزهکاری دارند و بارها و بارها دستگیر شده‌اند. در این فیلم شما با والتر فینچ روبه‌رو می‌شوید که در ظاهر نویسنده‌ای آرام، مهربان و منطقی است. تصویری که کم‌تر کسی می‌تواند به عنوان قاتل بپذیرد. از سوی دیگر او بیان می‌کند که ناخواسته دختر نوجوان را کشته است. اما با بررسی‌هایی که کارآگاه دورمر انجام می‌دهد درمی‌یابیم که فینچ به مدت ۱۰ دقیقه برای کشتن مقتول تلاش کرده است پس این یک قتل غیرعمدی نیست. پس قاتل همیشه کسی نیست که چهره‌ای پرخاشگر دارد و سال‌های سال از زندگیش را در زندان گذرانده باشد. هر کسی می‌تواند در موقعیتی خاص تبدیل به یک قاتل شود. نکته‌ای که دورمر به آن اشاره می‌کند این است که کسی که به شیوه‌ی فینچ قتلی را انجام می‌دهد دیگر راهی برای بازگشت ندارد و ممکن است باز هم دست به کشتار بزند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *