تحلیل روانشناسی فیلم گتسبی بزرگ
گتسبی بزرگ (The Great Gatsby) فیلمی به نویسندگی و کارگردانی باز لورمن، بر پایهٔ رمانی به همین نام از نویسندهٔ بزرگ اف اسکات فیتزجرالد است. در این فیلم ستارههای سینما از جمله لئوناردو دیکاپریو، کری مولیگان، الیزابت دبیکی و جوئل اجرتون نقشآفرینی میکنند. این فیلم داستان زندگی یک مرد ثروتمند و همسایهٔ او است.
خلاصهٔ فیلم گتسبی بزرگ – The Great Gatsby
داستان از جایی آغاز میشود که روانشناسی در بیمارستان روانی با نیک کاراوی گفتوگو میکند. در سوابق کاراوی او را دچار اعتیاد به الکل، مشکل بیخوابی و اختلال اضطراب معرفی کردهاند. روانشناس از نیک میخواهد به بیان داستان زندگیش بپردازد. از اینجا فیلم با روایت نیک آغاز میشود. او از دورانی صحبت میکند که در در کلبهای کوچک همسایهٔ مردی ثروتمند و محبوب به نام گتسبی است. گتسبی پایان هر هفته مهمانی بزرگی در کاخ باشکوهش برگزار میکند که نیویورکیها برای خوشگذرانی به آن میآیند. این دوران، دوران طلایی، پول، عشق، شراب و موسیقی جاز در نیویورک است.
انگیزهٔ او برای برگزاری مهمانیها این است که شاید روزی زنی که سالها پیش عاشقش بوده را دوباره ببیند. این زن دخترخالهٔ نیک است که با مردی ثروتمند از طبقهٔ اشراف ازدواج کرده است. این فیلم داستان تلاش گتسبی برای جبران گذشته و به دست آوردن دیزی است. از توضیحات بیشتر خودداری میکنم تا فیلم را ببینید.
تحلیل روانشناسی فیلم گتسبی بزرگ – The Great Gatsby
یکی از مشکلاتی که در تحلیل روانشناسی فیلمها با آن روبهرو میشویم، این است که برخی از خوانندگان همیشه انتظار این را دارند که شخصیتهای فیلم دچار اختلالات روانشناختی باشند. اما همیشه اینگونه نیست. گاهی بینندگان نشانههای اختلالات روانی را در فیلم میبینند و با پیشدواری به برچسبزدن به کاراکترها میپردازند. فیلم گتسبی از آن دسته فیلمهایی است که برخی آن را جفنگ و بیارزش و برخی دیگر شاهکاری هنری میپندارند. در این بخش به تحلیل شخصیتهای فیلم میپردازم.
نیک کاراوی در فیلم گتسبی بزرگ
نیک (توبی مگوایر) آغازگر و راوی فیلم است. کسی که به نویسندگی و هنر دلبستگی دارد. داستان را او آغاز میکند و پایان میبخشد. داستانی که پس از مرگ گتسبی برای همه به فراموشی سپرده شده است. او تا پیش از زندگی در نیویورک فقط یک بار تجربهٔ مست شدن داشته ولی هنگامی که نیویورک را ترک میکند یک معتاد به الکل شده است. روانشناسش در پروندهٔ او اختلال اضطراب و بیخوابی را نیز میبیند. زندگی نیک به دو بخش پیش از آشنایی با گتسبی و پس از آن بخشبندی میشود. او گتسبی را نماد عشق، تلاش و پیروزی میداند. او بر این باور است که همسایهٔ ثروتمندش از همه بهتر است. گتسبی برای نیک قهرمانی است که از دل داستانها بیرون آمده. با وجود اینکه دست گتسبی برای او رو میشود باز هم نمیتواند دست از تحسین و همراهی او بردارد. او حاضر است به گتسبی هر لطفی بکند بدون آنکه چشمداشتی به چیزی داشته باشد. پس با مرگ او احساس پوچی میکند. افسرده میشود. الکل مینوشد و اضطراب و بیخوابی او را از پا در میآورد تا جایی که کار او به بیمارستان روانی میکشد. اما قرار گرفتن در کنار یک روانکاو خوب به او کمک میکند تا همچون ققنوسی دوباره از آتش زاده شود. او در بهترین شرایط خود نتوانسته بود داستانی بنویسد. اما در بدترین شرایطش توانست داستان زندگی گتسبی را با تشویق روانکاوش به نوشتن، به پایان برساند.
تام بیوکنن در فیلم گتسبی بزرگ
تام بیوکنن (جوئل اجرتون) مردی ثروتمند است و باور دارد که هر چیزی را با پول میتوان به دست آورد. او بارها و بارها به همسرش دیزی خیانت کرده است اما او را بیشتر از هر کسی یا چیزی در جهان دوست دارد. هنگامی که میرتل از دیزی بدگویی میکند او به شدت خشمگین میشود و او را کتک میزند. او گرفتار بیبند و باری و الکل است. در زندگی توانسته به همهٔ آرزوهایش دست پیدا کند. اما ورود گتسبی به زندگیش همه چیز را زیر و رو میکند. تام و گتسبی دو روی یک سکه هستند. با این تفاوت که تام در خانوادهای ثروتمند و گتسبی در خانوادهای معمولی زاده شدهاند. با وجود آگاه شدن از خیانت دیزی او را آزار نمیدهد و برای جبران گذشته به هر قیمتی تلاش میکند.
دیزی بیوکنن در فیلم گتسبی بزرگ
دیزی بیوکنن (کری مولیگان) زنی زیبا و نادان است. هنگامی که نیک از او دربارهٔ دخترش میپرسد، دیزی به او میگوید: «امیدوارم که او یک احمق باشد. این بهترین چیزی است که یک دختر میتواند در جهان باشد. زیبا و احمق». او نماد زنی اغواگر و سطحی است که تنها به خواستههای خودش توجه دارد. دیزی در آغاز عاشق گتسبی بود ولی به خاطر احساس خستگی و افسردگی ناشی از دوری گتسبی، تن به ازدواج با تام که مردی ثروتمند است را میدهد. در آغاز شاید او به تام علاقهای ندارد ولی ثروت او را دلباختهٔ تام میکند. دیزی از نظر من نمایندهٔ جامعهٔ دخترانی است که میخواهند یک قربانی باشند نه یک قهرمان. دیزی فردی است که اهدافش را به فراموشی میسپارد تا از لذت محروم نشود. این لذت در شرایطی کنار تام به دست آمد. گاهی در کنار نیک احساس میشود و در برخورد با گتسبی به اوج میرسد. توجه داشته باشیم که منظور از لذت در اینجا اصل لذت در روانکاوی است. به طور خلاصه اصل لذت در روانکاوی به معنی رفع نیازها به منظور کاهش پریشانی و اضطراب است.
گتسبی بزرگ
روانکاوی گتسبی
دو احساس در جی گتسبی برجسته است. حسرت و شرم. او در خانوادهای معمولی به دنیا آمده است. و هنگامی که با دیزی روبرو میشود چیزی برای برتری نسبت به دیگر افسران ندارد. یونیفرم او تنها ابزاری است که میتواند گذشتهاش را پشت آن پنهان کند. او از نظر مالی ضعیف است و جایگاه اقتصادی و اجتماعی برابر با دیزی ندارد. همین عامل باعث شکست او میشود. او همان اندازه که از گذشتهاش احساس شرم میکند، حسرت شکست در رسیدن به دیزی را به دوش میکشد. یونیفرمی که طبقهٔ اجتماعی او را پنهان میکند دیگر کاربردی ندارد. پس باید به دنبال جایگزینی برای آن باشد.
مکانیزمهای دفاعی گتسبی
مکانیزم دفاعی همان ابزاری است که جی جایگزین یونیفرم نظامی خود میکند. او نمیتواند گذشتهٔ ناخوشایندش را تحمل کند پس دست به سرکوب یا واپسرانی میزند. به کمک سرکوب، میخواهد چیزهایی که برای او رنجآور و آزاردهنده است را فراموش و از خودش دور کند. هدف او این است که گذشته را جبران کند و بتواند به جایگاه اجتماعی بهتری برسد و دیزی را به دست آورد. بر خلاف نظر برخی از روانشناسان که بر این باورند نهاد در شخصیت جی قدرتمند است، رفتارهای او نشانهٔ فراخود نیرومند اوست. او دیزی را نمیدزدد. او خواستههایش را در لحظه و آنی نمیخواهد. او به کمک فراخود در تلاش است تا از خود تصویری آرمانی بسازد. اما در این راه کشمکشی میان نهاد و فراخود او پدید میآید. او برای دستیابی به ثروت دست به تجارت غیر قانونی میزند. در کشمکش میان نهاد و فراخود از مکانیزم دفاعی شکیبایی استفاده میکند. او سخت تلاش میکند و با پشتکارش به جایگاهی میرسد که بتواند دیزی را دوباره به دست آورد.
آیا گتسبی دچار اختلال روانی است؟
گتسبی بزرگ (لئوناردو دیکاپریو) از نظر برخی منتقدان یا روانشناسان دچار اختلال روانشناختی است. اما توجه داشته باشیم باید تفاوت خصلت و اختلال را در نظر داشته باشیم. به طور کلی نباید با مشاهدهٔ یک یا چند ویژگی در افراد برچسب اختلال روانی به آنها بزنیم. بلکه برای شناسایی اختلال روانی نیاز به مجموعهای از نشانهها و معیارها داریم تا او را دچار یک اختلال روانی بدانیم. پس تنها با دیدن یک یا چند نشانه نباید به دیگران برچسب اختلال بزنیم. زیرا اگر چنین تصوری داشته باشیم همهٔ مردم جهان دچار اختلال روانشناختی هستند. این موضوعی است که در تفاوت اختلال روانی و ویژگیهای ناکارآمد به آن پرداختهام. گتسبی دچار اختلال روانی نیست اما خصلتهای شخصیت خودشیفته و شخصیت ضد اجتماعی را دارد. فقدان وجدان و نداشتن احساس گناه در مرگ میرتل، فریبکاری، دروغگویی، رانندگی پرخطر، نداشتن همدلی، خودخواهی و قانونگریزی ویژگیهای اختلال شخصیت ضد اجتماعی است که در جی گتسبی نمایان است. پس با کمی تردید میتوانیم او را دچار اختلال شخصیت ضد اجتماعی بدانیم.
چند اختلال روانی که خصلتهای آن در گتسبی دیده میشود.
همانگونه که گفتم نمیتوانیم گتسبی را دچار اختلال روانی خاصی بدانیم چون معیارهای مورد نیاز برای اختلال روانی را ندارد. اما اگر برخی از منتقدین اختلالات زیر را برای گتسبی در نظر میگیرند که درست نیست زیرا ملاکهای لازم برای این اختلالات را ندارد و تنها برخی از این ویژگیها در کاراکتر او دیده میشود. پس نمیتوانیم او را دچار این اختلالات بدانیم. اما میتوانیم این موارد را به عنوان ویژگیهای رفتاری ناکارآمد در گتسبی در نظر داشته باشیم.
آگورافوبیا
گتسبی از حضور در مهمانیهای خودش تا حد امکان پرهیز میکند. ترجیح میدهد در اتاق پنهان شود و خوشگذرانی دیگران را ببیند.
اضطرب اجتماعی
او دوستان کمی دارد. و از ارتباط با دیگران پرهیز میکند مگر آنکه مربوط به شغل و تجارتش باشد.
دوقطبی
خلق او ناپایدار است. رفتارهای مانیک از او سر میزند. رانندگی خطرناک میکند. و ناگهان از کوره در میرود و آمادهٔ برخورد فیزیکی است. اما از رفتارش پشیمان میشود.
شخصیت وسواسی اجباری
بیش از اندازه کمالگراست و شخصیتی مستقل دارد. احساساتش را به سختی بروز میدهد و به جزئیات توجه ویژه دارد.
استرس پس از سانحه
او در جنگ جهانی شرکت کرده و با خشونت بیگانه نیست. ترومای جنگ باعث میشود که او رفتارهای خشونتآمیز داشته باشد.
شخصیت اسکیزوئید
از روابط میانفردی با دیگران خودداری میکند. با اعضای خانوادهاش رفت و آمد نمیکند. به بازخوردهای دیگران نسبت به خودش اهمیت نمیدهد.
نقدی بسیار پر محتوا
خیلی قابل درک و واقعا کاربردی بود اما از نظر هم گسبی کسی بود
که هیچوقت زندگی خودش رو طوری نمیگذروند که از رویای خودش دور بشه و از نظر من تمامی کسایی که همه چیز خودشون رو حاضرند وقف یک چیز کنند یک سری باور کاملا خاص و منحصر به گروه افراد با پشتکار و ذهن نگهدارنده قوی دارن که این نتنها عیب نیست بلکه دیوار مسطحکم درباره صحبت های مردم و نگرش بدبینانه و سطحی مردم عادی جامعه هست مثل شخصیتی که خودتون در این مقاله فرمودید
سلام
امروزه علم روانشناسی پیشرفتهای شگرفی داشته وبه کمک آن می توان کهن الگوهای ملل شرق خصوصا خاور میانه را رمز گشایی کرد و اختلال اسکیز تایپال را که به صورت نرم در آمده را شناخت و به مردم معرفی کرد
باشد تا آغازی برای تحول فرهنگ در سرزمینهای شرقی باشد به مناسبت روز روانشناسی