آیا شخصیت قابل تغییر است؟ این پرسش نه تنها ذهن مردم بلکه روانشناسان را هم درگیر کرده است. برخی بر این باورند که شخصیت قابل تغییر است. گروهی دیگر بر این باورند که شخصیت انسان ثابت و پایدار است و نمیتوانیم آن را تغییر دهیم. تمایل به تغییر شخصیت، خواستهای طبیعی است. ممکن است افراد خجالتی آرزو کنند که بتوانند راحت با دیگران گفتوگو کنند. یا شخصی که زود خشمگین میشود آرزو داشته باشد که بتواند خونسردی خود را در شرایط خاص حفظ کند. ممکن است متوجه شوید که در برخی از زمینههای زندگی، جنبههای خاصی از شخصیتتان را دوست ندارید، و میخواهید تغییرش دهید. گاهی برای تغییر این موارد ناخوشایند تلاشهایی هم انجام میشود. برای نمونه تلاشهایی که یک فرد خجالتی برای بهبود روابط میانفردی میکند نمونهای از تلاش برای تغییر شخصیت است. به طور کلی، بیشتر مردم بر این باورند که ایجاد تغییرات واقعی و پایدار در صفات گسترده میتواند بسیار دشوار باشد. اما به راستی میتوانیم شخصیت را تغییر دهیم یا نه؟
آیا شخصیت قابل تغییر است؟ آیا میتوانیم شخصیتمان را تغییر دهیم؟
شخصیت چیست؟
پیش از آنکه به این پرسش پاسخ دهیم باید ببینیم شخصیت انسان چیست. «شخصیت بیانگر آن دسته از ویژگیهای فرد است، که شامل الگوهای نسبتاً ثابت فکری، عاطفی و رفتاری او است. این الگوها نسبتاً انعطافپذیر هستند و کمک میکنند پیشبینی از رفتار فرد در شرایط گوناگون داشته باشیم» شخصیت ویژگیهای همیشگی است که مشخص میکند فرد به رویدادها و تجربههای زندگی چگونه واکنش نشان میدهد. دیگران در کنش و تعامل با ما، فرد را با این ویژگیها شناسایی میکنند و نسبت به ما در موقعیتها و شرایط گوناگون واکنش نشان میدهند. با وجود اینکه انسانها دارای ویژگیهای شخصیتی همانند هستند، شخصیت هر انسانی بیهمتاست.
عوامل موثر در شکلگیری شخصیت چیست؟
برای درک اینکه آیا میتوان شخصیت را تغییر داد، باید بفهمیم که شخصیت چگونه شکل میگیرد. در شکلگیری شخصیت عوامل گوناگونی نقش دارند. پیوند میان این عوامل شخصیت افراد را به گونهای که هستند پدید میآورد. این عوامل شامل موارد زیر هستند:
- ژنتیک و وراثت
- والدین
- شیوهٔ فرزندپروری
- محیط زندگی
- تجارب زندگی
- سبک زندگی
آیا شخصیت ثبات دارد؟
زیگموند فروید پدر روانکاوی بر این باور بود که سنگ بنای شخصیت در سن ۵ سالگی گذاشته میشود و شخصیت افراد در طول زندگی الگویی نسبت پایدار دارد که تغییر در آن کاری بسیار دشوار است. روانشناسان مدرن نیز بر این باورند که شخصیت در طول زندگی نسبتاً ثابت و پایدار است. در عوامل موثر در شکلگیری شخصیت به ژنتیک و وراثت اشاره کردم. برخی از ویژگیهای شخصیت مواردی هستند که ما از والدین به ارث میبریم. برای نمونه افرادی که دچار اسکیزوفرنی هستند به احتمال زیاد والدینی مبتلا به طیف اسکیزوفرنی داشتهاند. در نتیجه در برخی از شرایط الگوها ثبات دارند. البته ارتباط میان ژنتیک و محیط میتواند تغییرات گوناگونی را در شخصیت افراد به همراه داشته باشد. برای نمونه، ممکن است که فرد از نظر ژنتیکی، شخصیتی اجتماعی و سازگار با شرایط باشد. ولی کار کردن در یک محیط استرسزا میتواند این موارد را تغییر دهد. همانگونه که در تعریف شخصیت گفتم، الگوها، قابل پیشبینی هستند. این به این معنی است که ما انتظار داریم فرد در شرایط گوناگون رفتاری خاص انجام دهد. این به معنی همان ثباتی است که در شخصیت افراد وجود دارد.
شخصیت نسبتاً پایدار است
با وجود ثباتی که در شخصیت وجود دارد باید بگوییم که این پایداری نسبی است. با وجود اینکه در عوامل ژنتیکی نقشی نداریم. اما میتوانیم سبک زندگی را تغییر دهیم یا عوامل محیطی را تا حدی کنترل کنیم. همانگونه که گفته شد، ارتباط عوامل تشکیلدهندهٔ شخصیت با یکدیگر، هویت و شخصیت ما را پدید میآورد. پس تغییر در هر یک از این بخشها میتواند روی ساختار شخصیت ما اثر مثبت یا منفی بگذارد. فردی را فرض کنیم که ده سال اعتیاد داشته است. اما ناگهان تصمیم میگیرد اعتیادش را کنار بگذارد. او عادتها و رفتارهای ناهنجار را کنار میگذارد. از موقعیتهای وسوسه برانگیز دوری میکند و دوستان ناسالمش را کنار میگذارد. در نتیجه میتواند اعتیاد را برای همیشه کنار بگذارد. اگر شخصیت همیشه ثبات داشت نمیتوانستیم هیچ اختلال روانی را درمان کنیم. در نتیجه افرادی که افسرده بودند یا از اضطراب رنج میبردند هرگز درمان نمیشدند. یا کسانی که دچار اختلالات شخصیت بودند درمان نمیشدند. چون در درمان اختلالات روانی روی تغییر رفتارهای ناکارآمد و باورهای نادرست تمرکز ویژه داریم.
چرا در برابر تغییر شخصیت مقاومت میکنیم؟
عوامل گوناگونی از تغییر در شخصیت جلوگیری میکنند. بیایید شخصیت را مانند یک قالب شیرینیپزی فرض کنیم. شکل این قالب بر پایهٔ عوامل ژنتیکی، محیطی، رفتارهای والدین، فرزندپروری، تجارب زندگی، فرزندپروری و … ساخته شده است. ما در این قالب جای گرفتهایم و تغییر شکل ما کاری آسان نخواهد بود. از دیدگاه روانکاوی افراد در برابر تغییرات بنیادین شخصیت و رفتار مقاومت میکنند. این مقاومت به این دلیل بروز پیدا میکند که فرد با تغییر شرایط دچار اضطراب و پریشانی میشود. پس در برخی از شرایط افراد با کمک مکانیزمهای دفاعی تلاش میکنند تا شرایط را به گونهای که هست حفظ کنند؛ به این امید که بتوانند اضطراب را کاهش دهند.
الگوهای ثابت فکری و رفتاری باعث پدید آمدن طرحواره در فرد میشود. منظور از طرحواره (Schema) باورهای بنیادین و الگوهای فکری است که پیرامون یک موضوع در ذهن فرد شکل گرفتهاند و زمینهساز بروز رفتارهای خاصی میشوند. طرحوارهها میتوانند کنترل افکار، هیجانات و رفتارهای فرد را در دست بگیرند. در نتیجه شکلگیری طرحواره، تغییر در شخصیت دشوارتر خواهد شد.
پژوهشها نشان میدهد که شخصیت قابل انعطاف و تغییر پذیر است
در مورد اینکه آیا مردم واقعاً میتوانند ویژگیهای شخصیتی خود را تغییر دهند، شواهد کمی بحث برانگیز است. بسیاری از افراد تلاش میکنند که شخصیتشان را تغییر دهند؛ چه به کمک روانشناس و چه با کوچینگ و برنامههای انگیزشی. اما هنوز در مورد اینکه این روشها در دراز مدت چه اثری دارند اختلاف نظر وجود دارد. یافتههای پژوهشی روانشناسان در دانشگاه ایلینویز نشان میدهد که بیشتر مردم از شخصیت خود ناراضی هستند و آرزو میکنند در جهت مثبت تغییر کنند. با توجه به این اختلاف نظرها، ناتان هادسون (Nathan Hudson) و آر. کریس فرلی (R. Chris Fraley) از دانشگاه ایلینویز در Urbana-Champaign پژوهشی انجام دادند تا ببینند آیا افراد میتوانند جنبههای قابل اندازهگیری شخصیت خود را تغییر دهند. این پژوهش در مجلهٔ شخصیت و روانشناسی اجتماعی (Journal of Personality and Social Psychology) به چاپ رسید است.این پژوهش شامل دو آزمایش با استفاده از بزرگسالان استخدام شده از یک کلاس روانشناسی مقدماتی بود.
آزمایش ۱
در آزمایش اول ، با ۱۳۵ شرکت کننده در دو گروه آزمایش و کنترل انجام شد. به آزمودنیها گفته شد که آنها بخشی از مطالعهٔ شخصیت هستند که شش هفته طول خواهد کشید. در آغاز پژوهش از شرکتکنندگان آزمون شخصیتی کوتاه گرفته شد. این آزمون به منظور بررسی۵ بُعد اصلی شخصیت آنها، یعنیبرونگرایی، سازگاری، روانرنجوری، وظیفه شناسی و استقبال از تجربههای تازه انجام گرفت. پس از انجام این آزمون، از هر شرکتکننده پرسیده شد که تمایل دارد روی کدام بعد شخصیت در ۱۶ هفتهٔ آینده تغییر ایجاد کنند.
با توجه به گزینهٔ انتخابی، چالشهای هفتگی برای هر شرکتکننده تعیین شد. هدف گروه پژوهشگران از چالشها این بود که آزمودنیها را از حاشیهٔ امن ابعاد شخصیتیشان (که پذیرفتند تغییر کند) بیرون بیاورند. برای نمونه، چالش کسی که میخواست بیشتر برونگرا شود، این بود که خودش را به فردی تازه معرفی کند و با او دوست شود. یا فردی که به دنبال افزایش ثبات عاطفی و کاهش روانرنجوری بود خواسته شد تا حداقل یک ساعت از زمانش را صرف کاری کند که دوست دارد انجام دهد. این آزمون به طور هفتگی تکرار میشد و چالشهای تازه و سختتری برای افراد تعیین میشد. همچنین از آزمودنیها خواسته میشد که احساسشان را در مورد چالشها و انجام آن بنویسند. همچنین از آزمودنیها خواسته میشد که هدفشان را یادآوری کنند. پژوهشگران میخواستند میزان توانایی افراد در تغییر شخصیت را به کمک چالشها تخمین بزنند.
آزمایش ۲
در آزمایش دوم هادسون و رابرتز با تعداد مشابهی از شرکت کنندگان، اولین آزمایش خود را تکرار کردند. اما روی تغییرات در رفتارهای روازنه تمرکز کردند. رفتارهایی که با ویژگیهای شخصیتی که شرکتکنندگان میخواستند تغییر کند مرتبط بود. همچنین از اقدامات جامعتری برای ارزیابی روند تغییر شخصیت انجام گرفت.
نتیجهٔ آزمایشها
یافتههای نهایی این پژوهش شگفتانگیز بود. شرکتکنندگانی که قصد تغییر در برونگرایی، وظیفهشناسی، سازگاری و روانرنجوری را داشتند در ۱۵ هفته به تغییراتی چشمگیر رسیده بودند. خصلت «استقبال از تجربههای تازه» تنها بُعد شخصیتی بود که نتیجهٔ مثبتی در نتیجهٔ چالشها به همراه نداشت. آزمودنیهایی که قصد تغییر این جنبه از شخصیت را داشتند، نسبت به وضعیت گذشته پسرفت کرده بودند. همچنین مشخص شد سختی چالشها عامل اصلی تغییر در شخصیت نبوده است. بلکه عامل اصلی انجام موفقیتآمیز چالشها بدون در نظر گرفتن میزان سختی بوده است. یافتههای هر دو پژوهش، بیانگر این است که: «تغییر فعالانهٔ رفتارها زمینهساز تغییرات مثبت در ویژگیهای شخصیتی افراد میشود بر پایهٔ این پژوهش، تغییر فعالانۀ رفتارها یک راهکار مناسب برای تغییر خودخواستهٔ شخصیت است. اما باید توجه داشت که صرف برنامهریزی و آرزوی تغییر کافی نیست بلکه افراد باید برای رسیدن به این تغییرات تلاش کنند».
در این نوشته روشن شد که شخصیت همان اندازه که پایدار است قابل تغییر هم هست. میتوانیم برای تغییر عادتها و رفتارهای ناکارآمد تلاش کنیم. از شما درخواست میکنم که اگر تجربهای در زمینهٔ تغییر رفتارها و عادتها دارید در بخش دیدگاههای این نوشته بنویسید. تجربهٔ شما میتواند به دیگران کمک کند.
میشه کسی که هیجوقت درس خون نبوده درس خون بشه؟تو دبیرستان
اگر مشکل درس نخوندن به صورت ارادی یا از روی تنبلی باشه چرا که نه. اما اگر مشکل به دلیل اختلالات یادگیری باشه نیاز به درمان داره
سلام من اعتقاد دارم محیط خیلی میتونه روی ادم ها تاثیر بزاره تقریبا 100 در 100 برای همین من اعتقاد دارم تعقییر کشور و محیط میتنه تا 100 در 00 باور فردی رو تعقییر بده و یه مورد دیگه اینکهاول باید بپذیریم من همونی که هستمهستم و خودمو دوست دارم یعنی به قول اسکاولشین مبارزهننیم فقط بپذیریم اگر عصبانی هسیم یلا هر چیزی من خودم یک ماه تو ترکیه رفتمشرایط ارامش بخشی که محیط داشت احترام به کار و خودم باورمو نسبت به دنیا تعقییر داد من اعتقاد دارم همین تنهایی من خوبه من یه مدت مبارزه میکردم اما الان میگم بهشته برام تنها چیزی که ادمو خراب میکنه باورهای لط دیگرانه ادم تنها باشه بهتر از با دیگرانه به خدا تنهایی ادم افسرده نمیکنه این فقط یه لباوره من یه پیرزن 120 ساله میشناختم تنا بود و کور بود ولی افسرده نشد باور خودمو و خدامون زندگیمونو از حاشیه میاره به اصل اونوقت نه به ادما احتیاج داریم نه به دکتر خودمون میشیم دکتر خودمون بدن ما مکانیک خدادادیع نیازی به کسی نداره همه چی تو این دنیا تکمیل شده نیازی به جنگ برای رفتنش نیس فقط کافیه به حرف دیگران گوش ندیم و با جسارت کارمونو بکنیم فقط خودمونو بپذیریم با تمام کمبودها چون من بهترینم
سلام استاد من تو بچگی خیلی پرحرف بودم و اجتماعی ولی الان ۱۸ سالمه دچار دو شخصیته شدم بعضی جاها میتونم خوب صحبت کنم ولی بعضی جاها ن بعد الان خیلی کم حرف تر و یه جوری خجالتی هی دارم سعی میکنم تغییر کنم دیگه حالم از خودم بهم میخوره همهم بهم میگن چرااا ایطنوری شدی میتونم تغیرر کنم یا از بلوغه ؟؟؟ میشه توضیح بدید براام
به این حالت دوشخصیتی شدن نمیگیم. به دلایل گوناگون ممکنه دچار این شرایط شده باشید از جمله اضطراب، کاهش اعتماد به نفس یا دیگر مشکلات روانشناختی. اگر این حالت به گونهای شده که زندگی شما رو تحت تأثیر خودش قرار داده و نمیتونید از پسش بر بیاین نیاز به این دارید که پیش روانشناس برین و کمک حرفهای بگیرید میتونید با ما گفتوگو کنید.
ماهیت انسان تغییرنمیکنه فقط باتمرین کمرنگ میشه