اختلال افسردگی دائم یا دیستیمیا یکی دیگر از اختلالات افسردگی است که میتواند سالها اندوه، ناامیدی و خستگی را به همراه داشته باشد. همانگونه که پیشتر نیز گفته شد اختلالات افسردگی شاخههای گوناگونی دارند و هر شاخه نشانهها و معیارهای خودش را دارد. در این نوشته شما را با اختلال افسردگی دائم یا Dysthymia آشنا میکنم.
اختلال افسردگی دائم یا Persistent Depressive Disorder یا Dysthymia چیست؟
اختلال افسردگی دائم، اختلال افسردگی همیشگی، که با نامهای Dysthymic Disorder، دیستیمیا (Dysthymia) یا Persistent Depressive Disorder و PDD شناخته میشود. یکی از شاخههای اختلال افسردگی است. خلق و خوی افسرده، ویژگی اصلی اختلال افسردگی دائم است که در بیشتر ساعات روز و تقریبا هر روز برای حداقل ۲ سال (در کودکان و نوجوانان ۱ سال) رخ میدهد. در این دورهی زمانی فرد ممکن است دچار بیاشتهایی یا پر اشتهایی شود. تنظیم خواب خود را از دست میدهد بیش از اندازه میخوابد یا دچار بیخوابی میشود. همیشه احساس ناامیدی میکند و مهارت حل مسئله را از دست میدهد.
یکی از نشانههای برجستهای که در شناسایی اختلال افسردگی دائم یا دیستیمیا باید بررسی شود احساس خستگی شدید (Fatigue) در فرد است. این خستگی را خودش گزارش میکند. Fatigue با خستگی معمولی متفاوت است. خستگی که پس از چند ساعت کار کردن یا ورزش به آن دچار میشویم خستگی طبیعی است و در این حالت بدن نیازمند استراحت است تا توانایی خود را بازیابی کند. اما Fatigue احساس خستگی است نه خستگی واقعی. کسی که به حالت Fatigue دچار میشود حتی پس از ساعتها استراحت یا خوابیدن احساس خستگی شدید میکند. از سوی دیگر در حالت Fatigue دیگران نمیتوانند حالت خستگی را در چهرهی فرد ببینند و حرکات و رفتار فیزیکی فرد از نظر دیگران طبیعی است.
در کتاب DSM 5 یا راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی به بررسی نشانهها و معیارهای اختلال افسردگی دائم یا دیستیمیا پرداخته شده است. به یاد بسپارید با آگاهی از نشانهها و معیارها نمیتوان فرد را دچار یک اختلال روانی دانست. شناسایی، تشخیص و درمان اختلالات روانشناختی از سوی روانشناس انجام میشود. انجام این کار نیازمند مهارت و تخصص است پس افراد عادی با دانستن نشانههای اختلالات روانی نمیتوانند اختلالات روانشناختی را به درستی شناسایی کنند. اگر احساس میکنید خودتان یایکی از دوستانتان دچار این اختلال است برای تشخیص و درمان پیش روانشناس بروید.
نشانهها و معیارهای DSM 5 برای اختلال افسردگی دائم یا Persistent Depressive Disorder (دیستیمیا)
A: فرد در بیشتر ساعات روز و تقریبا هر روز برای حداقل ۲ سال خلق و خوی افسرده داشته است. این خل و خوی افسرده را خودش یا دیگران میبینند و گزارش میکنند. در کودکان و نوجوانان، خلق و خوی افسرده با پرخاشگری و زودرنجی نشان داده میشود و حداقل ۱ سال طول میکشد.
B: همزمان با افسردگی ۲ مورد یا بیشتر از گزینههای زیر وجود دارد:
۱- بیاشتهایی یا پراشتهایی
۲- بیخوابی یا پرخوابی
۳- بیانرژی بودن یا خستگی شدید (Fatigue)
۴- عزت نفس و اعتماد به نفس پایین
۵- احساس ناامیدی
۶- تمرکز حواس کم یا دشواری در تصمیمگیری
C: در طول دورهی ۲ سالهی ناراحتی (۱ ساله در کودکان و نوجوانان) ، هرگز پیش نیامده است که فرد بیش از دو ماه نشانههای A یا B را نداشته باشد.
D: معیارهای یاد شده برای اختلال افسردگی عمده ممکن است به طور پیوسته برای مدت ۲ سال در بزرگسالان و ۱ سال در کودکان به چشم بخورند.
E: هرگز یک دوره مانیک یا هیپومانیک وجود نداشته و فرد هیچگاه معیارهای اختلال سیکلوتیمیک را نداشته باشد.
F: اختلال اسکیزوفرنی، اختلال اسکیزوافکتیو دائم، اختلال دیلوژنال یا دیگر اختلالات مشخص و نامشخص طیف اسکیزوفرنی و دیگر اختلالات سایکوتیک توضیح بهتری برای سمپتومهای فرد نیست. پس اگر معیارها و نشانههایی که در فرد میبینیم به اختلال روانشناختی دیگری نزدیکتر باشد نمیتوانیم فرد را دچار اختلال افسردگی دائم بدانیم.
G: سمپتومها و نشانهها به خاطر یک بیماری فیزلولوژیک مانند هیپوتیروئیدیسم یا بر اثر مصرف ماده یا دارو بروز نکرده باشند.
H: فرد به خاطر معیارهای یاد شده در زندگی فردی، خانوادگی، شغلی، اجتماعی و … دچار نابسامانی و رنج شدید میشود.
اسپسیفایرهای اختلال افسردگی دائم یا Persistent Depressive Disorder یا دیستیمیا
اسپسیفایرها بر پایهی شدت: خفیف، متوسط و شدید
اسپسیفایرها بر پایهی بهبودی: در بهبودی جزئی، در بهبودی کامل
اسپسیفایرها بر پایهی زمان:
۱- آغاز زودهنگام (Early Onset): اگر پیش از ۲۱ سالگی است.
۲- آغاز دیرهنگام (Late Onset): اگر پس از ۲۱ سالگی است.
اسپسیفایرهای دیگر: با دیسترس اضطرابی، با ویژگیهای آمیخته (میکس)، با ویژگیهای ملانکولیک (مالیخولیایی)، با ویژگیهای اتیپیکال، با ویژگیهای سایکوتیک ناوابسته به خلق، با ویژگیهای سایکوتیک وابسته به خلق.
به همراه سندروم خالص، که در حداقل ۲ سال گذشته همهی معیارهای مورد نیاز برای افسردگی عمده برآورده نشدهاند.
به همراه اپیزودهای افسردگی عمده دائم، که در کل ۲ سال گذشته همهی معیارهای مورد نیاز برای یک دوره افسردگی عمده برآورده شدهاند.
به همراه اپیزودهای افسردگی عمدهی متناوب با اپیزود کنونی: در حال حاضر همهی معیارهای مورد نیاز برای یک اپیزود افسردگی دائم برآورده شدهاند اما حداقل در ۲ سال گذشته دورههای حداقل ۸ هفتهای وجود داشتهاند که در آنها سمپتومهای فرد، پایینتر از سطح آستانهی لازم برای یک اپیزود افسردگی عمده تمام عیار قرار داشتند.
به همراه اپیزودهای افسردگی عمدهی متناوب بدون اپیزود کنونی: در حال حاضر همهی معیارهای مورد نیاز برای یک اپیزود افسردگی عمده را ندارد اما حداقل در ۲ سال گذشته، حداقل یک اپیزود افسردگی عمده وجود داشته است.
درمان اختلال افسردگی دائم یا Persistent Depressive Disorder یا PDD
برای درمان اختلال افسردگی دائم یا دیستیمیا از دارو درمانی و رواندرمانی بهرهگیری میشود. این دو شیوهی درمانی در کنار هم به درمان کامل فرد میانجامد پس دارو درمانی به تنهایی یا رواندرمانی به تنهایی نمیتواند اختلال افسردگی دائم را درمان کند. نکتهی دیگری که باید به یاد سپرد این است که درمان اختلال افسردگی دائم فرآیندی چند روزه نیست پس نباید از فرآیند درمان دلسرد شد. با همکاری با روانشناس و روانپزشک میتوان این اختلال روانی را درمان کرد.
دارو درمانی اختلال افسردگی دائم یا Persistent Depressive Disorder یا PDD
داروهای ضد افسردگی با نامهای تجاری گوناگونی برای درمان اختلال افسردگی ساخته شده است. سه شاخهی اصلی داروهای ضد افسردگی در زیر آمده است.
۱- داروهای سه حلقهای یا Tricyclic Drugs مانند: ایمیپرامین.
۲- داروهای بازدارانده مونوآمین اکسیداز یا MAOIها (Monoamine Oxidase Inhibitors) مانند: ترانیلسپیرومین.
۳- داروهای بازدارندههای انتخابی جذب سر وتونین یا SSRIها (Selective Serotonin Reuptake Inhibitors) مانند: پروزاک.
در این میان SSRIها بیش از دیگر داروها برای درمان افسردگی کاربرد دارند چون عوارض کمتری دارند و احتمال اوردوز شدن با آن نیز کمتر است.
رواندرمانی اختلال افسردگی دائم یا Persistent Depressive Disorder یا PDD
رواندرمانی اختلال افسردگی دائم یا دیستیمیا به شیوههای گوناگونی انجام میشود که تا اندازهای به رویکرد روانشناس بستگی دارد. روانکاوی یکی از پر کاربردترین شیوههای درمانی برای اختلال افسردگی است. همچنین رواندرمانی شناختی- رفتاری یا CBT، شناختدرمانی، رفتاردرمانی، شناختدرمانی بر پایهی مایندفولنس (MBCT)، و … برای درمان اختلال افسردگی دائم بهرهگیری میشود.
ممنون بابت این مطلب
سلام
داستانش مفصل است که چرا اینطوری شدم
اما خلاصه اش اینست که از کودکی کمرو و ساکت با عزت نفس پایین بودم در سن 17 سالگی در محیط خوابگاه و در چکاچاک روابط بین فردی با همسالانم دچار اضطراب اجتماعی شدید و از دست دادن ته مانده عزت نفس و نابودی اعتماد بنفس شدم و در کمتر از چند ماه در دره افسردگی سقوط کردم و الان که 31 ساله هستم و 14 سال از آن زمان میگذرد همچنان با این سگ سیاه دست دست و پنجه نرم میکنم. بقدری خسته و افسرده ام که اگر مجبور نبودم حتی نفس هم نمیکشیدم. احساسم این است که زندگی هیچ معنایی ندارد و هیچ روزنه امیدی نیست و هیچ چیزی لذت بخش نیست و هیچ کس من را دوست ندارد و به من اهمیت نمیدهد و همه در مورد من فکر منفی میکنند و به دیده ی حقارت به من نگاه میکنند و هرگز نمیتوانم تایید هیچ کسی را بدست آورم. این دیستیمیا و سوشیال فوبیای من یک دایره ی بسته است که من توش گیر افتادم.نمیتوانم و نمیخواهم باور کنم که هیچ فریاد رسی نیست…
مرتضی جان گروه ما آمادهی کمک به شماست میتونید با ما تماس بگیرید
سلام
منم کماکان در اوج و حضیض مرتضی هستم با70%تشابه
PTSDبمباران جنگ باعراق که منجر به لکنت دایم شد
عشق نافرجامی که20ساله خوراک هرشب خوابهای شبانه منه
روانشناس به ظاهر محترمی بنام خانم م.ص که از من و حدود نیمی از مراجعان این شهرستان “معتاد”ساخت:))))نه معتاد به الکل و افیون و….معتاد به نوری تیریپتیلین و آمی تری….فلوکستین
انواع پام ها…….
یه ازدواج سنتی ناموفق…
یه نطفه که الان 15ساله پاک ومعصوم رو برای رهایی از متلک های رایج شهرستانهای کوچک و اثبات مردانگی!!!و عقیم نبودن بدنیا اوردم….درست عین تولد خودم
بیش از 20دکتر و مشاور وروانشناس و روانکاو و….ار فروید بگیر تا یونگ
بیش از 50میلیون خرج کردم…..
امان از یک ساعت خواب …
کمکم کنید….
با پررویی و اراده کرگدن وار هرثانیه و هرروز باخودکشی دست و پنجه نرم میکنم
یک لیسانس و یک ارشد در نرم افزار -علوم ارتباطات دارم
به جایی رسیدم که حس میکنم
نفس نکشیدن برام سخت نیست
من از سال هشتاد دوپنج دچار افسردگی شدم تا الان با آن دست و پنجه نرم میکنم از مشاوره گرفته تا دارو درمانی را همه را امتحان کرده ام و هر کدام موقتی روی من تاثیر گذاشته اند و الان افسرده هستم حال خوبی ندارم واحساس میکنم به ته خط رسیده ام
پسری هستم متولد ۶۷ و در یک خانواده ی ملتهب بدنیا آمدم که پدر خانواده از وجدان و دین و خدا کاملا بدوره. مادرم من رو به خاطر رها کردن خودش و به خیال خودش نجات دادنم،من رو به اجبار فرستاد دنبال یه شغل مذهبی خاص که اصلا بهش علاقه نداشتم.به خاطر جو جهنمی خانواده و کم رویی خودم مجبور به ادامه دادم و نتوانستم از این شغل دربیام و ازدواج کنم.از تابستان سال ۸۶ به این بیماری مبتلا شدم.به خاطر یک اتفاق خاص به این بیماری کثیف افسردگی مبتلا شدم.پدر و مادرم رو خدا لعنت کنه خدا لعنتشون کنه به حق پنج تن.عامل اصلی و صددرصد تمام بدبختی هام شدن.۳۴ سالمه به عزت خدا قسم نزاشتن توی این دنیا یه نفس راحت بکشم و مثل جوونهای مردم باشم.از نوجوانیم جز تن دادن به کارهای به ظاهر مذهبی اونم به خاطر حرف مردم ،چیزی نصیبم نشد.الان که ۳۴ سالمه تازه افتادن به این فکر که اینم آدمه و دلش زن میخاد.بالاخره ۱۵ ساله تمام زندگیم جهنم شد و رفت هوا.تازه ۲ ساله فهمیدم افسردگی دارم و دنبال درمانم .از خدا میخام یا کمکم کنه خوب بشم و یا مرگم بده .حتی اگر خدا هم به پام بیفته توی قیامت از پدر و مادر لعنتیم نمی گذرم به خصوص پدرم.۱۵ سال فکر خودکشی و اضطراب و نبردن هیچ گونه لذت از زندگی هدیه والدینی شد که کاش مرده بودن و یتیم بزرگ میشدم.
آقا مهدی متأسفم که شرایط سختی رو در زندگی تجربه کردی خوشبختانه افسردگی درمان داره و باید به فکر چاره بود. میدونم این سالها رنج کشیدی اما اکنون زمان اینه که به این رنج پایان داده بشه حتماً پیگیر درمان باش